مجله اینترنتی علمی و آموزشی کامیاب

مجله سرگرمی,مطالب جالب روز دنیا,سایت سرگرمی,مطالب جدید روز

بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 61

چرخ گوشت-چرخ گوشت خرد کنی

درز را آب دادن-از راه به در شدن

 

د ِ-پس-آخر

آماده‌باش-حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر

 

آبستن فرزندکش-دنیا-روزگار

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن-تمایل شدید داشتن-به طمع افتادن

به باد فحش یا کتک گرفتن-یک ریز فحش دادن یا کتک زدن

دلپُری-عقده ی دل-خشم و کینه ی انباشته شده
دست شما درد نکند-از شما سپاس گزارم

آب آتش مزاج(می سرخ)

دم کار گرفتن-به کار واداشتن

خر لنگ خود را به منزل رساندن-با وجود سختی کار را به پایان رساندن

پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است

دزدیده-دزدکی

خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد

خال زدن-پیدا شدن خال در جایی از بدن یا لکه در چیزی-خال کوبی کردن

خدانگهداری کردن-خداحافظی کردن

بَرج-خرج های خارج از خانه

اُزگل-بی‌سروپا-کم شعور و بی‌شخصیت

چارپایه-صندلی کوچک و بدون پشتی

پی پیش-کسی که نوبت دوم بازی مال او است

خاک به دهنم-زبانم لال

جگرک-نگا. جغور بغور

دست از پا خطا نکردن-هیچ کار اشتباهی نکردن-تکان نخوردن

دست بردن در چیزی-چیزی را تغییر دادن

از دیوار مردم بالا رفتن(دزدی کردن)

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

عینک ذره بینی بسیار قوی

از خوشحالی در پوست نگنجیدن(از شادی سر از پا نشناختن)

بخار-توانایی-شایستگی

بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش

خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا

بریدن-از نفس افتادن-درمانده شدن-از حرکت باز ماندن

پا خوردن-فریب خوردن

پنبه ی کسی را زدن-کسی را افشا و بی اعتبار کردن

دور چیزی را قلم گرفتن-چیزی را ترک کردن-کنار نهادن

به خشت افتادن-متولد شدن-به دنیا آمدن

جای شکرش باقی است-باید سپاس داشت که از این بد تر نشده است

حمله گرفتن-غش کردن

تیز کردن گوش-دقت کردن برای درست شنیدن سخنی مهم

تَک تَک-یکی یکی-جدا جدا

 

دست یکی داشتن-همدست شدن-متحد شدن

خونسرد-آرام-بی خیال

دومندش-دوم از آن

دستی دستی-به دست خود-آگاهانه-عمدی

بی ریخت کردن-کتک زدن

بد قواره-بد ریخت-بد ترکیب

زبانزد شدن-معروف شدن-فاش شدن

روغن گرفتن از آب-از هر اتفاق خوب یا بدی به سود خود بهره گرفتن

چل ستون-شبستان مسجد

خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن
دستِ راست-سمت راست

انگشت رساندن(دست‌درازی کردن، دست زدن)

چس و فس-اسباب خرده ریزه ی ناقابل-خرت و پرت

چوب بندی-داربست

دل-معده

دو تا شدن-خم شدن-دو لا شدن

دست دادن-پیش آمدن

دو قورت و نیمش باقی بودن-با وجود بهره بردن فراوان هنوز ناسپاس بودن

چَخ چَخ-عیش و عشرت

استخوان‌بندی-درست کردن انگاره و طرح

آمدکار-شگون-فال نیک-خجستگی

اجاق‌کور(نازا، بی فرزند)

پاییدن-زیر نظر گرفتن-مراقبت

دم به تله ندادن-با احتیاط رفتار کردن-خطر نکردن

آب نخوردن چشم(امید نداشتن)

از سر باز کردن(دور کردن، رفع مزاحمت کردن)

اسپند روی آتش بودن-سخت نگران و دلواپس بودن-آرام و قرار نداشتن

رفتن بالای منبر برای کسی-پشت سر کسی بد و بیراه گفتن-غیبت کردن

از چشم افتادن-مورد بی مهری قرار گرفتن-بی‌اعتبار شدن

از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)
تر و فرز-چست و چابک
بد بیاری-بد شانسی-ناسازگاری بخت-چپلی

زمین گذاشتن سر-مردن

آلت دست کسی شدن(مورد سوء استفاده قرار گرفتن)

دم دما-نزدیک-حدود-حوالی

ابوقراضه-ابوطیاره

زدن به تور-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

درمالی-مالیدن آتش روی حقه ی وافور برای کشیدن بقایای تریاک

پر عائله-کسی که اهل و عیال بسیار دارد

حق نشناس-نا سپاس

دبه-ظرف-کوزه

چسونه-پست و نالایق-دشنامی برای تحقیر

ریزه پیزه-کوچک اندام-ریز نقش

پَرِ گوش و-پره لاله ی گوش

به بیراهه زدن-از بیراهه رفتن-از جاده ی اصلی منحرف شدن

چشم پوشیدن از چیزی-صرف نظر کردن از چیزی

خرج برداشتن-پول لازم داشتن

چشمک-ایما و اشاره به چشم

از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بی‌مهری قرار گرفتن)

دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق

زیادی حرف زدن-سخنان خارج از موضوع یا بیرون از صلاحیت گفتن-وراجی کردن

خلاف-جرم

 

خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن

حرص کسی را درآوردن-کسی را خشمگین کردن

دست بر قضا-از قضا-به طور غیر منتظره-ناگهان

از ته دل(از سر صدق و صفا)

آواز کوچه‌باغی(آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است)

چوب الف-نشانه ای که با کاغذ می سازند و لای کتاب می گذارند-لاغر و باریک

دست و پا توی هم رفتن-بی پول شدن-گرفتاری مالی پیدا کردن

باز شدن مچ-لو رفتن دروغ

تخته پوست-زیرانداز پوستی

پاره شدن بند دل-بسیار ترسیدن

خرناس کشیدن-نگا. خرناس کردن

دلال محبت-پا انداز-خانم بیار

برج ریق-برج نامیمون و نامبارک

آسمان به ابرو پوشیدن-پنهان ساختن امر آشکار

ازراه‌نرسیده(در همان لحظه‌ی رسیدن، به مجرد ورود)

دل به دل راه داشتن-احساس متقابل داشتن

بی سیرت-بی آبرو

چارخانه-شطرنجی

چشمم روشن-از تو انتظار نداشتم

آگوز-لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر

خجالت زده شدن-شرمسار شدن-شرمنده شدن

بند زدن-به یکدیگر وصل کردن-به هم چسباندن

چای صاف کن-وسیله ای نوردار برای صاف کردن چای به هنگام ریختن به استکان یا فنجان

پوست کسی را پر از کاه کردن-به طرز فجیعی کشتن
بعد از نود و بوقی-پس از مدتی دراز
اُتُل(شکم، اتوموبیل)

استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن-کار را به نااهل سپردن

چپ دست کسی-که کارهایش را با دست چپ می کند

خاک برگ-برگ خشک خرد شده

آزگار(زمان دراز)

 

ژورنال-مجله ی ویژه ی چیزی

خانه به دوش-بی خانمان-آواره

خدا کند-ای کاش
پا شدن-از جا برخاستن

پایین دست-طرف پایین

تخم پس انداختن-بچه ساختن-بچه به دنیا آوردن

چوب شدن-ساکت و بی حرکت شدن-از ترس یا تعجب بر جای ماندن

در دهان را چفت کردن-خاموش شدن-رازداری کردن

تیر رس-میدان دید-منطقه ی نزدیک

حرف چند پهلو-سخن مبهم و دارای چند معنی

تا-توانایی

تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است

د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری

تخته گاز-با سرعت تمام راندن اتومبیل

انگار نه انگار(موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت)

آلامد(باب روز، به‌رسم معمول)

زیر پوش-جامه ی زیرین

از سر وا کردن-کاری را سرسری انجام دادن

پَکَر-افسرده-نومید-گیج-بی دل و دماغ-بی حوصله

اُتُل-شکم-اتوموبیل

دست و پا-توانایی-عُرضه

خیرات کردن-چیزی را

خلق کسی تنگ شدن-عصبانی شدن-بی حوصله شدن

به حال آوردن-به هوش آوردن-به کسی شور و حال دادن

زحمت کشیدن-کار کردن

پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ

بالا آوردن-استفراغ کردن

بامبول سوار کردن- بامبول در آوردن

دستمال به دست-چاپلوس-متملق

تبرک کردن-با برکت ساختن-خجسته کردن

حلال کردن-از تقصیر کسی گذشتن-طلبی را به کسی بخشیدن

زنبور زدن-نیش زدن زنبور

خط انداختن-خراش به جا گذاشتن

بخور و نمیر-مقداری از غذا که تنها برای ادامه ی زندگی کفایت می کند

چارگوش-مربع-دارای چهار زاویه-چهار خانه

پخش و پلا-پراکنده-تار و مار

حساب ماست بندان یزد-حساب ساختگی

زهره ی کسی آب شدن-سخت ترسیدن

خیس شدن-تر شدن

زیادی-اضافی-بی مصرف-خارج از حد

زه زده-از میدان در رفته-وارفته-بی حال

اَکه ننه-آدم آب‌زیرکاه

از سکه افتادن-ار رونق افتادن-از دست دادن زیبایی

آفتاب لب بام(پیری نزدیک به مرگ)

بی در رو-بن بست

جامغولک بازی-حقه بازی-فریب کاری

به ته دیگ خوردن کفگیر-بی چیز شدن-تمام شدن سرمایه

روی غلتک افتادن-جریان دلخواه و طبیعی را به دست آوردن-دور برداشتن و سرعت گرفتن

بی کتاب-بی پیر-کار دشوار-بی دین-کافر

دیپلم-مدرک پایانی دبیرستان-گواهی نامه-تصدیق

خون کسی کثیف شدن-به شدن خشمگین شدن

بچه انداختن-بچه ی نارس بدنیا آوردن
جُربزه-قدرت-توانایی

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

خوش منظره-خوش نما-زیبا

دان دان شدن-دانه بستن عسل و شیره و روغن و مانند این ها

آغ و داغ(سخت مشتاق و شیفته)

بدهکار نبودن گوش کسی-سخنان را شنیدن و به آن اعتنا نکردن

ادرار کوچک-شاش

بد قلق-بد عادت-بد ادا

پیزری-پوشالی-بی ارزش و بی مصرف

بِر و بِر-زُل-نگاه یکریز

 
از پاشنه در کردن-پیاده راه درازی را طی کردن

رونما-هدیه ای که داماد یا پدر داماد به عروس می دهد-دیدن روی عروس در نخستین بار

دلخور بودن-گله مند بودن-ناراضی بودن

رمبیدن-خراب شدن-فرو ریختن

جگر خون کردن-رنج بسیار دادن

جیز شدن-سوختن در زبان کودکان

برای کسی تره خرد نکردن-از کسی حساب نبردن-به کسی اهمیت ندادن-برای کسی اعتبار قائل نشدن

پیش کردن در-بستن در

پر پر زده-ور پریده-نفرینی با آرزوی جان کندن کسی

چاخان کردن-دروغ گغتن-چُسی آمدن

چاخان گفتن-دروغ و گرافه گفتن

چشم از کاسه درآمده-چشم وزقلمبیده-چشم بیرون زدن

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن

تِپ تِپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

پنج تن آل عبا- پنج تن

آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)

از قدیم ندیم‌ها(از گذشته‌های دور)

خس و خاش-آشغال-خس و خاشاک

آک‌بند-نو واستفاده‌نشده-هنوز از جعبه بیرون‌آورده‌نشده-دست اول

آش و لاش(به‌کلی متلاشی‌شده، له‌ولورده)

حلال زاده-پاک و نجیب

 

بند انگشت-فاصله ی نوک انگشت تا نخستین خط آن

خر با تشدید-بسیار احمق-الاغ تمام عیار

 

آب حیات-عشق و محبت-دهان معشوق

دست بردار نبودن-پافشاری کردن-رها نکردن

بی چیز-تهی دست-فقیر

تسمه از گرده ی کسی کشیدن-کسی را به سود خود بی رحمانه به کار واداشتن

توپ بستن به مال-حیف و میل کردن مال-ولخرجی کردن

از کیسه خوردن-از جیب خوردن

دست به دست گشتن-هر از گاهی نزد کسی بودن-از دستی به دست دیگری رفتن

بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب

تک پران-زن نانجیب

دُوال پا-آدم سمج

دست دوم-کار کرده-مستعمل

حرف-سخن-گفتار-کلام

 

بست-محلی در جاهای مقدس یا دیگر که شخص در آنجا از تعرض در امان می ماند-تکه ی کوچکی از تریاک

دو پولی-کالای بی ارزش

دست نگاه داشتن-توقف کردن در انجام کار-معطل شدن و منتظر ماندن

خون گرفته ی کسی بودن-در برابر کسی مسئول بودن

از چشم افتادن(مورد بی مهری قرار گرفتن ، بی‌اعتبار شدن)

خوش اندام-خوش هیکل-خوش اندازه و برازنده

خاک به سری کردن-همبستر شدن زن با شوهر

جگرک-نگا. جغور بغور

ته کیسه دار-کسی که دارای مالی است و در برابر حوادث مادی دوام می آورد

دالنگ و دلونگ-صدای زنگ چارپایان

الم‌شنگه-هیاهو-آشوب-جنجال-داد و قال

از هول هلیم توی دیگ افتادن-از حرص و طمع زیاد به جای سود زیان دیدن

زیر پا کردن-پیمودن-همه جا را گشتن

از خجالت کسی در آمدن-محبت کسی را جبران کردن

دُردانه-لوس-ننر-عزیز بی خودی

پِهِن پا زدن-بیکاره و ولگرد بودن

از چیزی (کسی) زده شدن(از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن)

چرخ خوردن-به دور خود چرخیدن

از بی‌کفنی زنده بودن(بی‌نهایت فقیر و نیازمند بودن)

انگشت‌شمار-کم-معدود

انگشت به دهان(حیرت‌زده، سرگشته)

آتش بی‌باد-ظلم-می

پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن

از آب و گل در آمدن-مراحل اولیه‌ی شکل‌پذیری را پشت سر گذاشتن-بزرگ شدن کودک

خبر داغ-خبر بسیار مهم

این سفر(این بار)

در نتیجه-سرانجام-عاقبت

زهرآب ریختن-ادرار کردن-شاشیدن

خاربست-دیوارمانندی از خار و خاشاک بر گرد چیزی

رقاص خانه-دشنام گونه ای برای برخی جاها-جاهای بی حساب و کتاب و شلوغ و پلوغ

 
زاد و رود-زاد و ولد-فرزندان

پَخت-لوازم مورد نیاز زندگی

حُجره-دفتر کار در بازار و تیمچه

رج کردن-رج بستن

پیش تختی-پله مانندی برای رفتن به روی تخت مرتفع

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

چشم و دل دویدن-چشم چرانی کردن-هوس رانی کردن

آفتاب از کدام طرف در آمده؟-چه عجب از این طرف‌ها؟!

آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)

پِتِه-گرفتن زبان-لکنت

 
پولکی-آن که پول را دوست دارد-آن که رشوه می گیرد-آن چه که با گرفتن پول انجام گیرد
دل قرصی-اطمینان

درش را گذاشتن-سکوت کردن-خاموش شدن

دم به تله ندادن-با احتیاط رفتار کردن-خطر نکردن

پیش-برنده-آن که جلو است

دل کسی تو ریختن-دچار دلهره ی ناگهانی شدن-وحشت کردن

دالبُر-بریده چون دال-منحنی وار بریدن

حرف دهن خود را نفهمیدن-مزخرف گفتن-حرف بی ربط زدن

دل دار-دلیر-شجاع-معشوق

به یک تیر دو نشان زدن-با یک اقدام دو کار انجام دادن-با یک کار دو نتیجه گرفتن

اما توی کار آوردن(شک و تردید درست کردن، اشکال‌تراشی کردن)

دبه-ظرف-کوزه

باردار-آبستن-حامله

دست کج-نامطمئن-دزد

آجیل مشکل‌گشا-آجیلی که برای گشایش کار می‌خرند و بین مردم متدین پخش می‌کنند

آفتاب را به‌گز پیمودن-کوشش بی‌هوده کردن
به خشت افتادن-متولد شدن-به دنیا آمدن

تِر تِر-آواز بیرون آمدن فضولاتِ بیمار اسهالی

رگه-طبقه ای از مواد معدنی در درون خاک
به کله ی کسی افتادن-به سر کسی زدن-به وسوسه افتادن

پشت پا زدن به چیزی-چشم پوشی کردن از چیزی

پاتیل-دیگ بزرگ مسی-مست مست

آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)

اسکلت‌بندی-طرح‌ریزی-زیرسازی

پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن

 

اوراق(قراضه، اسقاط، ازکارافتاده)

زیر بار رفتن-قانع شدن-تحمل کردن

زمین را به آسمان دوختن-گزافه گویی کردن-دروغ های شاخ دار گفتن

اجل‌برگشته-کسی که مرگ به‌سراغش آمده

تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی)

توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن

آسمان تا زمین-تفاوت بسیار

بی پایه-دروغ-پوچ

باعث و بانی-عامل-محرک-سبب-حامی

جِر خوردن-پاره شدن

دمدمی مزاج-دمدمی

از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-به‌کلی زیر چیزی زدن

پا دادن-آماده شدن فرصت و وسایل کار-اتفاق افتادن

روی هم ریختن-توطئه کردن برای پیش بردن کاری-توافق در امری-رابطه ی عاشقانه و جنسی با هم پیدا کردن

چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی

جالباسی-کمد لباس-جا رختی

بوق زدن-اعلام موافقت کردن

خنزرپنزری-کسی که چیزهای خرده ریزه و کم بها می فروشد

تسمه ای-آدم لاغر و باریک ولی نیرومند

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن(خودبزرگ‌بینی احمقانه داشتن)

چار شاخ ماندن-بی حرکت ماندن به علت درد کمر یا از روی ترس یا تعجب

خوش داشتن-دوست داشتن-علاقه مند بودن

جفت و جلا-تکاپو و تلاش-دوز و کلک

تند-بسیار تلخ و تیز-سخت و شدید-پر رنگ

از چیزی زدن(از مقدار چیزی کسر کردن)

دختر دم بخت-دختری که هنگام شوهر کردن او رسیده باشد

پاگون-سردوشی

حمله گرفتن-غش کردن

خدانگهداری کردن-خداحافظی کردن

جان بر لب نهادن-به کاری خطرناک اقدام کردن-آماده ی مرگ شدن

حمله کردن-یورش بردن

پا انداز-آن که وسایل عیش و عشرت دیگران را فراهم آورد-جاکش- فرش جلوی در ورودی

دل خواستن-آرزو داشتن-مایل بودن

ذکر گفتن-پی در پی دعا خواندن

حق شناس-سپاس گزار

دود گرفتن-پُک زدن
خروار-کنایه از مقدار زیاد

زیر تبری-کنده ای که هیزم شکن روی آن با تبر هیزم می شکند

آتشی شدن(از کوره در رفتن)

پولکی بودن-عادت داشتن به گرفتن رشوه-بدون پول کاری را انجام ندادن

خیابان گرد-بی کاره-ولگرد

دماغ خشکی-بی مغزی-دیوانگی

دست اندر کار شدن-آغاز به کاری کردن

تلمبار- تل انبار
بز بیاری-بد شانسی-بد بیاری
رو افتادن-علنی شدن-آشکار شدن

داغ چیزی به دل کسی ماندن-آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن(در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند)
دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن

خاک به سر کردن-به فکر چاره افتادن-چاره جویی کردن

خوش دوخت-لباسی که به اندازه و برازنده دوخته شده باشد

خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز

چشمه آمدن-گوشه ای از مهارت خود را نشان دادن

رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن

خاله خُمره-زن کوتاه قد و چاق

ته چک-بن چک-بنجاق-بخشی از دسته چک که پس از جداکردن چک باقی می ماند

داغ کسی را تازه کردن-کسی را به یاد مصیبتش انداختن
در خود را گذاشتن-سکوت کردن-خفه شدن
جای سوزن انداختن نبودن-پر بودن-بسیار شلوغ بودن

دمبل و دیمبو-صدای دایره و دمبک-صدای بزن و بکوب

خر آوردن و باقالی بار کردن-برای جتجال و دعوایی آماده شدن

اُرُسی-کفش

دست به کیسه شدن-آماده ی پرداخت پول شدن

بَده کردن-کسی را بد وانمود کردن-کنفت کردن-از چشم انداختن

رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی

رد پا-جای پا-اثر

دو پولی-کالای بی ارزش

دید و بازدید-ملاقات خویشان و دوستان با یکدیگر

خیکی-آدم چاق و فربه

زیر بغل کسی هندوانه گذاشتن-کسی را به قصد دریافت چیزی بیش از اندازه ستودن

ریختن پشم و پیله ی کسی-از میان رفتن قدرت کسی-ضعیف شدن کسی

پنزر- پندر

جد کمر زده-در نفرین به سید می گویند-یعنی جدش او را به سزایش برساند

برداشتن کلاه کسی-کسی را گول زدن-فریب دادن
دود دادن سبیل کسی-ادب کردن-تنبیه کردن-شکست دادن
آب از آتش برآوردن-کار محال کردن

پشت هم انداز-حقه باز-حیله گر

بد زبان- بد دهن

چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی

دلسردی-ناامیدی-یاس

پاتیل شدن-از مستی از پای در آمدن-دیگرگون شدن حال

خدا داده به فلانی-بختش یار بوده

بی طرف-کسی که در دسته بندی گروهی شرکت و دخالت ندارد

خنده ی قبا سوختگی-خنده ای که برای پنهان کردن خشم و کینه می کنند

دست فروش-دوره گردی که کالای خود را روی دست انداخته و می فروشد

آفتاب گرفتن-زیر آفتاب خوابیدن

رفته رفته-کم کم-خرد خرد-یواش یواش

خان خانم ها-محترم ترین خانم ها-بیش تر به دختر بچه گفته می شود

خودآموز-بدون آموزگار

حَب-قرص

خودی-آشنا

چوب دو سر نجس-نگا. چوب دو سر طلا

تخم سگ-نوعی دشنام است مانند پدر سگ

در عالم هپروت سیر کردن-دارای خیالات واهی بودن-کاملن بی خبر بودن

دستمالی-دست مالیدن

چِک کردن-وارسی و بازبینی کردن

بر خر مراد سوار شدن-موفق شدن-به آرزوی خود رسیدن

روبند کردن-کسی را به رودربایستی به کاری واداشتن

تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن

در هم رفتن-در فکر فرو رفتن-خشمگین شدن

از سیر تا پیاز-همه چیز-با همه‌ی جزئیات

 

رنگ-حیله-نقشه-تدبیر

آفتاب از مغرب درآمدن-روز قیامت-رویدادی شگرف پیش آمدن

برچسب زدن-تهمت زدن

چهار خانه-شطرنجی-خشت خشتی

آفتاب‌نشین کردن کسی-کسی را از هستی ساقط کردن-خانه‌خراب کردن

رگ خواب-نقطه ی ضعف-راه تسلط بر کسی

بغداد خراب-شکم گرسنه

زُق زدن-تیر کشیدن و درد کردن اعضای بدن

پریدن خواب از سر کسی-خواب نیامدن-هرچند وقت خواب باشد

حاشیه دار-کناره دار

بازوبند-نواری که به نشانه ی معینی بر بازو می بندند

چرمی-از جنس چرم
پرچانه-پرگو-روده دراز-وراج

ریش شدن-ریش ریش شدن

تمام کردن-مردن

پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

چهاردیواری اختیاری-هر کس در میان چهار دیوار خانه اش آزاد است

از کرگی دم نداشتن خر(نهایت پشیمانی و انصراف از ادامه‌ی کاری)

آتش سوزاندن(شیطنت و شرارت کردن)

پَک و پوزه-ریخت و قیافه-شکل ظاهر

رمبیدن-خراب شدن-فرو ریختن

راست و حسینی-رو راست-بی شیله پیله

خوش لباس-نگا. خوش پوش

رو رفتن-بر زمین افتادن اسب از جلو و بر زانو ها

بنگی-معتاد به حشیش

بوق سگ-بسیار دیر وقت

خرده خر-کسی که آذوقه ی خانه را روز به روز می خرد نه یکجا

بد قلق-بد عادت-بد ادا

آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)

دانشگاه-محل آموزش دانش و فلسفه و هنر

تو کله ی کسی کردن-چیزی را به سختی به کسی آموختن

حمام گرفتن-منظور دوش گرفتن است

راه به ده بردن-حاصلی داشتن-موفق شدن

خواب آور-مخدر-بی هوش کننده

دندان گیر-قابل خوردن و جویدن-قابل توجه-پر سود
تخم چیزی را برانداختن-ریشه کن ساختن
چاشنی زدن-ریختن یا زدن چاشنی به غدا

چشته خور کردن کسی-کسی را از لطف خود بهره مند کردن

حاملگی-آبستنی

از کف دست مو برآمدن(روی دادن پیشامدی غیرممکن)

از قلم افتادن-فراموش شدن-مورد بی‌مهری قرار گرفتن

جنگ حیدری و نعمتی-جنگ میان دو تن یا دو دسته

تو به تو-گوناگون-لا به لا

جیگر-نگا. جگر-خطابی میان دوستان صمیمی به معنی عزیزم-عزیز دلم

دست ننه ات درد نکند-به تمسخر به کسی که کار نادرست کرده است می گویند

از سر کسی افتادن(عادتی را ترک کردن)

دان دان شدن-دانه بستن عسل و شیره و روغن و مانند این ها

رودربایستی داشتن-ملاحظه کردن-پروا داشتن

بیا برو-رفت و آمد بسیار-معاشرت فراوان

دزد حاضر و بز حاضر-می توان همه چیز را دید و داوری کرد

از قدیم ندیم‌ها-از گذشته‌های دور
الحق(به‌راستی، حقیقتن)

زمین خوار-کسی که زنمین های بی مالک را تصاحب کند و به دیگران بفروشد

دست پیش-گدا
 

پا بر جا کردن-اثبات-مستحکم کردن

حکیم باشی-پژشک تجربی و مدرسه نرفته

توی مخ کردن-به خاطر سپردن-از بر کردن

حسرت-آرزوی سخت-خواهش بزرگ

بی چیز-تهی دست-فقیر

داغ چیزی به دل کسی ماندن-آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن

جیب کسی را زدن-محتوای جیب کسی را ربودن

پا به راه-سر به راه-آدم اهل و درست و حسابی

چار چار کردن-داد و فریاد راه انداختن

 

جایی که عرب نی انداخت-جایی پرت که در آن جا خبری از کسی نمی آید

ذلیل‌شده

دلبخواهی-دلبخواه

بازده-محصولی که انسان یا ماشین در مدتی معین تولید می کند

خوار و ذلیل-نگا. خوار و خفیف

بد خط-کسی که ناخوانا می نویسد

پاتیل کسی در رفتن-تاب نیاوردن-ناتوان شدن

تریاک مال-کسی که تریاک را برای فروش لوله می کند

از غورگی مویز شدن-مقدمات کاری را فرانگرفته ادعای استادی کردن

دم گاو به دست آوردن-قدرت و موقعیتی به دست آوردن-وسیله ای برای معاش به دست آوردن

بی صفت-بی بهره از صفات خوب انسانی

دله کردن-کسی را به دلگی عادت دادن

دماغ گنده-ثروتمند-سرشناس

جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند

آفتاب چریدن(بی‌کار بودن، چیزی برای خوردن نداشتن)

زرت-صدای باد در کردن یا شیشکی

رنگ شدن-گول خوردن

 

پیشواز رفتن-به دیدار کسی شتافتن-پیش از آغاز ماه رمضان روزه گرفتن

بیشتر از کوپن حرف زدن ،-سخنان بالاتر از حد و مقام خود گفتن پا را از گلیم خود فراتر نهادن

دزد و حیز-نادرست و مکار

آهنگ ریپ‌دار(آهنگی که یک ضرب آن کم باشد)
حساب سرانگشتی-حساب ساده و روشن

دَنگ-صدای به هم خوردن دو چیز

 
دیم کار-کشاورزی که کشت خود را دیم زراعت می کند

دانش سرا-آموزشگاه تربیت معلم

چشم و گوش باز-کسی که همه چیز را می فهمد-آگاه و با تجربه

باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن

تمام عیار-کامل-خالص-بدون نقص

راه به ده بردن-حاصلی داشتن-موفق شدن

رشته ها را پنبه کردن-کارهای انجام شده را به باد دادن

بیخ خِر کسی را چسبیدن-کسی را مقصر شناختن

رو آب انداختن-فاش کردن-آشکار کردن

تخمی-به درد نخور-بی مصرف

پوست سگ به روی خود کشیدن-بی شرمی را به نهایت رساندن

از منبر پایین آمدن-از پرچانگی دست برداشتن-سخن را به پایان آوردن

ریش خود را در آسیا سفید نکردن-تجربه داشتن

چَخ چَخ-عیش و عشرت

از کف دست مو برآمدن-روی دادن پیشامدی غیرممکن

خط دادن-سرمشق دادن-فکر کسی را هدایت کردن

دهن دره-خمیازه

بغداد آباد-شکم سیر

ژورنال-مجله ی ویژه ی چیزی
پیش انداختن-جلو انداختن-مقدم داشتن

زه زدن-بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج-از زیر کار شانه خالی کردن-منصرف شدن

 

بست زدن-کشیدن یک بست تریاک

بریدن پای کسی-دوباره به جایی نرفتن-دوباره کسی را راه ندادن

چلو-برنج آب کشیده
پیش کسوت-کسی که سابقه اش بیش تر از دیگران است

بالا آمدن گندکاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده

راه کشیدن چشم-خیره شدن بی اراده به جایی بدون پلک زدن

آسمان سوراخ شدن(رویداد بزرگ پیش آمدن)

درس خوان-شاگرد زرنگ و کوشا

رج کردن-رج بستن

چشمه چشمه-سوراخ سوراخ-مشبک

آخر و عاقبت-نتیجه‌ی خوب

چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی

چهار دستی-فراوانی

حیف و میل کردن-زیاده روی در مصرف و خرج کردن
 

بافتنی-جامه ای که با دست بافته شده باشد

چادر دَران کردن-از رفتن زن مهمان جلوگیری کردن

دل کسی آمدن-دل آمدن

دم و دود-مجلس گرم مهمانی-دود تریاک و شیره و سیگار و چپق

بیگاری-کار اجباری و بی مزد

به باد دادن- باد دادن

 

دست به چماق-چماق در دست-آماده ی چماق زدن

دبه کردن-دبه در آوردن

از دندۀ چپ پا شدن(سخت عبوس و کم‌حوصله بودن)

بله قربان گو-چاپلوس-متملق

 

بد لعاب-بد گوشت-بد خلق

الدرم بلدرم کردن(بد و بیراه گفتن، ناسزا گفتن)

آب‌زیرکاه(حیله گر، فتنه انگیز، دو رو)

زیر آبکی-شنای زیر آب-پنهانی

حاشیه دار-کناره دار

چاچول-حقه باز-شارلاتان

خشکه بی آب-نوعی فولاد که آهن و چدن را با آن می تراشند
چله-چاق-چرب و چیلی

پلک روی هم نگذاشتن-حتا لحظه ای نخوابیدن

دم بازی-چاپلوسی-تملق

درینگ درینگ-صدای شکستن شیشه-صدای برخورد پیاپی چیزی به فلز یا شیشه

از این حرف‌ها-مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد

خانه به دوشی-بی خانمانی-آوارگی

حساب کتاب-رسیدن به محاسبات-نظم و قانون

دروازه بان-محافظ دروازه در فوتبال-گلز
به تته پته افتادن-به لکنت زبان افتادن

از آب گل آلود ماهی گرفتن-از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن

حمله ای-مبتلا به بیماری غش

زیر سایه ی کسی بودن-در پناه کسی بودن-از پشتیبانی کسی برخوردار بودن

دور اندیش-پایان نگر-پیش بین-عاقبت اندیش

دست زیر بال کسی کردن-کسی را یاری کردن

دستک دمبک-بهانه-دستاویز-پاپوش

ریختگی-ریزش

التفاتی(داده شده، مرحمتی، اعطا شده)

انگشت بلند کردن(اجازه‌ی سخن خواستن)

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

تخت خوابیدن-راحت و آسوده خوابیدن

زاغه-جای نگاه داری گاو و گوسفند-حانه ی بسیار محقر-انبار مهمات

بیرون زدن-ناگهان از جایی بیرون رفتن

خایه قوچی-نوعی شیشه ی کوچک بیضی شکل

بند-ریسمان-طناب-رشته

داغ باطل زدن-از کار انداختن-از رونق و رواج انداختن

 

از قلم انداختن(از یاد بردن، مورد بی‌توجهی قرار دادن)

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن-حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن

 

اشکال‌تراشی(ایرادگیری، گره در کار اندازی)

دست ننه ات درد نکند-به تمسخر به کسی که کار نادرست کرده است می گویند

دل خوشکنک-مایه دلخوشی اندک-آن چه بی پایه ولی مایه ی خرسندی است-گول زنک

چاپچی-دروغ گو-لاف زن

زیر سر کسی بلند بودن-فریفته شدن به وعده های به تر-کسی که روزگار ناداری خود را فراموش کرده است

چس آمدن-در حالت عصبانیت به جای خوش آمدی می گویند چس آمدی

تار و تنبک-وسایل موسیقی-آلات ضرب و نوازندگی

جا خوش کردن-در جایی که معمولن نباید ماندن اقامت کردن

دندان عاریه-دندان مصنوعی

خانه خرابی-بدبختی-زیان بسیار

چشم برداشتن-زضا دادن-قبول کردن

زیر چاق کردن-برای آماده کردن خود تمرین کردن و مهارت یافتن

چل ستون-شبستان مسجد

انداختنی(جنس نامرغوب)

دفتر یادداشت-دفتر ثبت رئوس مطالب که جنبه ی یادآوری دارد

دس دسی-خطابی همراه با دست زدن به کودکان نوپا

رفع و رجوع کردن-حل کردن-فیصله دادن

خوش ظاهر-دارای ظاهر آراسته-کنایه از بدجنس

آشغالی(سپور)

تحویل سال-سال گردش-لحظه ی وارد شدن به سال نو

دستِ چپ-سمت چپ

راه آمدن-سازش کردن-همراهی کردن

دست کسی را توی پوست گردو گذاشتن-کسی را گرفتار مشکل و سختی کردن
ریش تراش-دستگاهی دارای تیغ برای تراشیدن ریش

دم خروس از آستین کسی پیدا بودن-آشکار بودن نشانه ی کار خلاف

 
از پارو بالا رفتن پول(ثروت بسیار داشتن)

پیش کردن گربه-راندن گربه

پادرمیانی کردن-میانجی گری کردن

به صرافت افتادن-به فکر انجام کاری افتادن

خال مَخال-خال خال
دُوال بازی کردن-حقه بازی کزدن-فریب به کار بردن

از دماغ کسی در آمدن-شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن

خلاص-تمام شد-مُرد

خاصه تراش-آرایشگر مخصوص بزرگان

اصحاب منقل(اهل گفت‌وگو و سخن)

پر زور بودن سمبه-زیاد بودن فشار

از چپ و راست-از همه سو-از همه جا

چسش دادن کاری را-لفت و لعاب دادن-بیش از اندازه مهم وانمود کردن

استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

خراب کردن دختر-دختری را منحرف کردن

بی سکه-بی اعتبار

بد آمدن-برخوردن به کسی-ناراحت شدن

روغن کرمانشاهی-روغنی که در کرمانشاه از شیر گاو و گوسفند به دست می آورند و به ترین روغن زرد است

دور دست-جایی دور

خون جگر خوردن-رنج بسیار کشیدن-غم فراوان خوردن

خر بی یال و دم-احمق-نادان
دل به دل راه داشتن-احساس متقابل داشتن

تو سر چیزی زدن-از ارزش واقعی چیزی کاستن

چل و چو-خبر دروغ-شایعه

جای سوزن انداختن نبودن-پر بودن-بسیار شلوغ بودن

خشتک نشور-آدم پست و بی ارزش

به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن

روی شکم سیری-بدون تعهد-از سر بی خیالی

جوشانده-دارویی که آن را در آب می جوشانند و عصاره ی آن را به بیمار می دهند

بازار گرمی کردن-تعریف کردن از کالا برای فروختن آن

تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی

دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد

پیش چشم داشتن-در برابر چشم قرار دادن

پرت افتادن-دور و تنها افتادن

دو زار-دو هزار-دو قران-دو ریال

حکیم جواب کرده-یتیم

دله-ظرف حلبی

خوشبختانه-از حُسن اتفاق

در رو-راه خروجی-مخرج-بیرون شد

خیارک-ورم و آماسی که در کش ران و بغل پیدا شود

دوام آوردن-استقامت کردن

دستی دستی-به دست خود-آگاهانه-عمدی

بغل زدن-زیر بازو گرفتن

راحت باش-خطابی به سربازان به هنگام آموزش نظامی برای اندکی استراحت

توالت رفتن-به دستشویی رفتن

خاله خُمره-زن کوتاه قد و چاق

داد و هوار-داد و فریاد

ز ِله شدن-به تنگ آمدن-عاجز شدن-به ستوه آمدن

اسباب‌چینی(دسیسه‌چینی، توطئه‌چینی)

از کسی رودست خوردن-از کسی فریب خوردن

آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفت‌انگیز کردن)

برده خورده-ملاحظه-پروا

خواب ماندن-دراز شدن خواب بر خلاف میل و به قراری نرسیدن

آدم-نوکر

آواز دهل(چیزی که تنها سخن‌گفتن درباره‌ی آن جالب است، نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد می‌گویند اما واقعیت آنچنانی ندارد)

ترکه مرکه-زن لاغر و خوش اندام

آبشان از یک جوی نرفتن-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن

دست به گریبان شدن-با هم به جدال پرداختن-گلاویز شدن

به راست راست-فرمان نظامی برای گردش به راست

آمده-شوخی و لطیفه

دست از همه جا کوتاه شدن-بی چاره و بی پناه شدن

 

پنج تن آل عبا- پنج تن

داد و هوار-داد و فریاد

آفتاب برِ دیوار آمدن(به پایان آمدن عمر)

باد گرفتن-مغرور شدن

خود را به موش مردگی زدن-خود را ناتوان

پیر شَوی-عمرت دراز باد

برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش

خاکشیر یخ مال-خاکشیر که با یخ سایند تا حوب سرد شود و به بیمار دهند تا اسهالش قطع شود

آمادگی و شوق بسیار برای کاری داشتن

خُرخُرو-آن که در خواب بسیار خرناس می کشد

به دهان کسی نگاه کردن-مطیع به گفته ی کسی بودن-حرف کسی را بکار بستن

حالی به حالی شدن-منقلب شدن حال-غلبه یافتن شهوت

خیابان گرد-بی کاره-ولگرد

پای کسی بازشدن به جایی-رفت و آمد کردن کسی به جایی

ته ریش گذاشتن-کمی ریش بر صورت نگهداشتن

داد و بی داد-جار و جنجال-هیاهو

بی نور-بی عرضه-بی مصرف-کسی که به دوستان کمکی نکند

آش آلو شدن-خجالت‌زده شدن-سکه‌ی یک‌پول شدن-کنفت شدن

 
چنگول چنگولی-مجعد-حلقه حلقه-پر چین و شکن

چوب را از پهنا پرتاب کردن-ناشیانه عمل کردن

 

دست و پای خود را گم کردن-دست پاچه شدن

خرج جیب-توجیبی-خرج غیر لازم

 
دنیا دیده-آزموده-سرد و گرم چشیده
تقاص پس دادن-تاوان پس دادن
 

ادب کردن-با تنبیه آموختن-آدم کردن

اجباری-خدمت سربازی

تر تری-کسی که اسهال گرفته است

دام پزشک-پزشک حیوانات

 
با کسی سرشاخ شدن-با کسی در آفتادن

آشیخ روباه-آب‌زیرکاه-مکار

افتاده-فروتن-متواضع

خلق تنگی-عصبانیت-خشمگینی

خبر-گزارش رویداد

آجیل دادن(رشوه دادن، حق و حساب دادن)

چه کشکی چه پشمی !-در هنگام انکار گفته می شود

چلاق-دست و پا شکسته یا بریده

دعوت حق را لبیک گفتن-مردن

دهن خود را آب کشیدن-دهان خود را طاهر کردن-استغفار کردن
 

چراغ توری-چراغی نفتی که نور آن با توری مخصوصی پخش می شود

در آسمان جستن و در زمین یافتن-چیزی یا کسی مورد علاقه را غیر منتظره یافتن و دیدن

پشت اندر پشت-نسل اندر نسل

جود بازی درآوردن-ننه من غریبم بازی درآوردن-از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن

زدن به سیم آخر-آخرین چاره را به کار بردن حتا اگر به ضرر باشد-خود را به لاقیدی زدن و به عاقبت کار نیاندیشیدن

دلمه-لخته-منعقد-سفت شده

دست علی به همراه-علی یارت باد

زار-کوتاه شده ی هزار برای ریال

حال و بار-وضع زندگی
رنجیده شدن-آزرده خاطر شدن-آزرده دل شدن

رنگ دادن و رنگ گرفتن-رنگ به رنگ شدن

بازار شام-جای شلوغ و در هم و بر هم

به حق پیوستن-مردن

دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی

رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن

دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن

زُل زُل-نگاه کردن زل زدن

زمین خوردن-از دست دادن تعادل و به زمین افتادن-شکست خوردن در زندگی-شکست خوردن در کُشتی

بد جنس-بد ذات-بد نهاد-فرومایه

اره دادن و تیشه گرفتن(جنگ و دعوا داشتن)

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار

دله کاری-پرداختن به کارهای پست و کم درآمد

خورد و برد-افراط و زیاده روی-ریخت و پاش-تعدی و تجاوز

در چاه افتادن-فریب خوردن

پیش زدن-جلو زدن-سبقت گرفتن

زیر پوست کسی آب رفتن-چاق شدن-ثروتمند شدن

آیۀ یاس خواندن(هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن)

ادب شدن-فهمیدن-با تنبیه عاقل شدن-تجربه آموختن-آدم شدن

جان کندن-رنج بسیار بردن-با سختی فراوان کاری را انجام دادن
روی کسی به زمین افتادن-شرمسار شدن به علت رد شدن تقاضا
انگشت‌شمار(کم، معدود)

پِهِن بار کسی کردن-آبرو و ارزش و اعتبار نداشتن

بی طرف-کسی که در دسته بندی گروهی شرکت و دخالت ندارد

آکَل(آقای کربلایی)

چارک-یک چهارم

آب و خاک-میهن-دیار

حسابی-معقول-مورد اعتنا-کاملن

چاشته بندی-ته بندی

در آمدن از جلوی کسی-با کسی مقابله به مثل کردن-در برابر کسی مقاومت کردن

خدیجه خبرکش-خبر چین و دو به هم زن

حرف گوش کن-حرف شنو

 

چراغ دستی-چراغ قابل حمل با دست

خوابیدن-خراب شدن-فرو ریختن

حاج خانم-عنوان احترام آمیز برای زنان مسلمان سالمند
 

تند رفتن-دور برداشتن-زیاده روی کردن-از حد خود تجاوز کردن

از خوشحالی در پوست نگنجیدن(از شادی سر از پا نشناختن)

تنگ شدن خلق-عصبی شدن-بی حوصله شدن-خشمگین شدن

آبدوغ خیاری(بی ارزش، بی اعتبار)

اُریب-کجکی-یک بر-یک ور

بی خیالش-نگران نباش-اهمیت نده

خلاص کردن-تمام کردن-کشتن

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)

 

دُز کردن-فروختن چیزی که پیش از آن فروخته شده بوده است

انگشت در سوراخ مار کردن(دانسته خود را هلاک کردن)

تو تاریکی رقصیدن-بدون آگاهی کاری را کردن-بی موقع کاری را کردن

آکله فرنگی(سیفلیس)

افت کردن-کاهش یافتن-کم شدن
آفتابه‌آب‌کن(پست ترین نوکر)

راه دادن-باز کردن راه عبور-کنار رفتن از سر راه-اجازه ی ورود دادن-رضایت دادن به عمل جنسی

آفتابه خرج لولهنگ کردن(چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن)

راحت کردن-کشتن

پول بالای چیزی دادن-پول دادن و چیزی را خریدن

حال و احوال کردن-سلام و احوال پرسی کردن

جیک جیک کردن-غرغر کردن-جویده جویده حرف زدن

بزن بزن-زد و خورد شدید-کتک کاری

تنبل خان-تن پرور

تارتنک-عنکبوت-کارتنک

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال(همه و همه چیز)

تخت پایی-صاف بودن کف پا

 

پا نوشت-زیر نویس-آن چه که در پایین صفحه می نویسند

 

چراغ چشمک زن-چراغی که خاموش و روشن می شود

به همین نزدیکی-به همین زودی-بزودی
چار-کوتاه شده ی عدد چهار-مترادف چشم

خلاف-جرم

 

راه خود را کشیدن و رفتن-بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن

خاج کشیدن-صلیب کشیدن

درگذشت-مرگ

زن ِ سفری-زن فاسد و بی عفت
بچه بازی-لواط-کارهای کودکانه-ساده انگاشتن کار

حقوق بگیر کس-ی که ماهانه دستمزد می گیرد

چشم و دل دویدن-چشم چرانی کردن-هوس رانی کردن

تافته ی جدا بافته-بر تر و به تر از دیگران

تو جلد کسی رفتن-کسی را برای انجام کاری وسوسه کردن

داغان-از هم پاشیده-پریشان

د ِ-حرفی برای بیان مداومت

ریخت و پاش-اسراف-گشاده دستی-افراط در مصرف

رد پا-جای پا-اثر

انداختن-فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران-درست کردن

امان کسی را بریدن(کسی را درمانده و بیچاره کردن)

خیابان گز کردن-ول گشتن

تیز بزی-فورن-بی درنگ

 

تلیت کردن-خیساندن نان در غذاهای آبکی

حلیم روغن-هریسه-غذایی از گوشت و گندم و روغن داغ کرده و شکر
حق شناسی-سپاس گزاری
بهم رسیدن-به وصال هم رسیدن

دستی پز-نانوایی که در خانه نان می پزد

بشور و بپوش-جامه ای که پس از شسته شدن نیازمند اتو شدن نیست

دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن

به بخت خود پشت پا زدن-فرصت مناسبی را از دست دادن-از خوشبختی مسلمی چشم پوشیدن

زنگ زدن-ترکیب شدن آهن با اکسیژن هوا-فرسوده شدن-بی مصرف شدن

آدم‌قحطی(کمیابی آدم های کارآمد)

داد و هوار-داد و فریاد

اخ و تف کردن(آب دهان بیرون افکندن)

بجایی رسیدن-به مقصود رسیدن-مقام یافتن
پشت دستی-ضربه ای به عنوان تنبیه به پشت دست بچه

جفت-به هم چسبیده-جا افتاده-مرتب-نر و ماده-دو گاو که برای شخم زدن به کار می برند

ته کیسه دار-کسی که دارای مالی است و در برابر حوادث مادی دوام می آورد

پَرِ قیچی-پادو-کارگزار-طرفدار پر و پا قرص

 

به خاک سیاه نشاندن-بدبخت و ذلیل کردن

راستی راستی-حقیقتن-واقعن

تاشو-آن چه روی هم تا و جمع شود

 

اجباری بردن(کسی را به خدمت سربازی بردن)

 
دم کسی لای تله گیر کردن-دچار سختی شدن-به بلا گرفتار شدن

ابرو انداختن(ابرو آمدن)

رنجیده شدن-آزرده خاطر شدن-آزرده دل شدن

آب پاکی روی دست کسی ریختن-کسی را کاملن ناامید کردن

دست-بار-دفعه-مرتبه-واحد وسایل گوناگون

خاله زنک-زن امل و دنیا ندیده-بی سواد و عامی-کسی که همواره درباره ی دیگران حرف می زند

آب مریم-شیره‌ی انگور-عصمت و طهارت

ابرو زدن-رضا دادن-اشاره کردن

دوره گرد-غیر ثابت-دست فروش

به قوزک پای کسی نرسیدن-در برابر کسی بسیار حقیر و ناچیز یودن

آرواره‌ی کسی لق بودن(سرنگهدار نبودن، پرچانه بودن)

باجه-جای بلیت فروشی

به چشم-اطاعت می شود

حرص کسی را درآوردن-کسی را خشمگین کردن

پِشک-نرمی و پرده های بینی

خم به ابرو نیاوردن-رنجی را تحمل کردن

آغا‌پنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبه‌ای)

چشم و چار کسی را درآوردن-بک کسی کینه ورزیدن

تپیدن-به زور و با پر رویی وارد جایی شدن

دله کردن-کسی را به دلگی عادت دادن

دم حجله کشتن گربه-زهر چشم گرفتن برای نخستین بار

روی حرف کسی حرف نزدن-با حرف کسی مخالفت نکردن

آب لمبو-چلانده‌شده-فشرده

بَرج-خرج های خارج از خانه

دیم دیم-ساز به زبان کودکان

روغن گرفتن از آب-از هر اتفاق خوب یا بدی به سود خود بهره گرفتن

آفتاب گرفتن(زیر آفتاب خوابیدن)