منتخبی از فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری قسمت 89
آب از آب تکان نخوردن(رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع)
باری از دوش کسی برداشتن-رنج و زحمت کسی را کم کردن
پیاده شو با هم بریم-این قدر تند نرو
خاصه تراش-آرایشگر مخصوص بزرگان
از پشه گوشت کبابی خواستن-خواهش یا انتظاری نابهجا و نشدنی داشتن
ابرو آمدن(عشوه ریختن، غمزه کردن)
بی خیال بودن-اهمیت ندادن-نگران نبودن
جیش-ادرار در زبان کودکان
خوش حرکت-خوش رفتار-طناز
افسار پاره کردن(سرپیچی کردن، یاغی شدن)
از خواب پریدن(بیدارشدن ناگهانی از خواب)
خاله قدومه-نگا. خاله سوسکه
اُق زدن(بالا آوردن)
دیدن کردن-عیادت کردن-زیارت کردن-ملاقات کردن
جفتک چارکش زدن-کنایه از جفتک زدن
د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری
چهلم-چهلمین روز درگذشت کسی
خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند
دو پولی-کالای بی ارزش
دردش بودن-درد زاییدن زن گرفتن-هنگام زاییدن زن رسیدن
خاک تو سری کردن-نزدیکی کردن زن با شوهر
خیت شدن-شرمنده شدن-کنفت شدن-بور شدن
حرف شنوی-سر به راهی-تبعیت-نصیحت پذیری
خراشه-تراشه-خرده ی چوب
خرس گنده-برای تحقیر به کسانی که اداهای خارج از سن خود در می آورند گفته می شود
دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود
تاب-طنابی که از دو سو بر درخت یا دو ستون می بندند و در میان آن می نشینند
بار گذاشتن-نهادن ظرف غذا بر اجاق برای پخته شدن
خیس خوردن-آب به خود گرفتن-با مایعی مخلوط شدن
پاترس-ترساندن کودکان برای بازداشتن از کاری
خوردن کسی با نگاه-نگا. با نگاه کسی را خوردن
آفتاب به ملاج کسی خوردن-دیوانه شدن-خل شدن
پشم و پیله-ریش
خیط کردن-نگا. خیت کردن
روده درازی کردن-پر حرفی کردن-وراجی کردن
اله و بله کردن(لاف زدن، چنین و چنان گفتن)
به جان هم افتادن-با یکدیکر درگیر شدن
مال دنیا
دخل داشتن-ربط داشتن-مربوط بودن
پول خرد-پول سکه ای
اهل محل(همهی کسانی که در یک محل کار یا زندگی میکنند)
چشم و دل دویدن-چشم چرانی کردن-هوس رانی کردن
چوروکیدن-چوروک خوردن-چین برداشتن
پس دادن درس-پاسخ دادن به پرسش های درسی
در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و بی اعتبار دانستن
آتشخوار(ظالم، حرامخوار)
زالو-آدم سمج
چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن
تپه ماهور-زمین ناهموار
خرج تراشی-هزینه درست کردن
حشری-شهوت ران-پر شهوت
زدن به سر کسی-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن
خلاصه نویسی-کوتاه کردن مطلب
چموش-سرکش-یکدنده
زو کشیدن-اصطلاحی از بازی الک دولک که بازنده باید بدون تازه کردن نفس یدود
انگولک کردن(سر به سر گذاشتن، با انگشت به چیزی ور رفتن، انگشت رساندن)
دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن
جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن
تیپا-ضربه ای با نوک پا-اردنگی
پشم بودن-بی ارزش بودن-بی معنی بودن
چنگک شدن-چنگ شدن
راستی راستی-حقیقتن-واقعن
روی پای خود ایستادن-به خود متکی بودن-به دیگران نیاز نداشتن
شماره ی نوشته : ١- ۹ / ۷
حاجی فیروز سال نو را مژده می دهد-مردی که در روزهای آخر سال خود را سیاه کرده و با رقص و آواز مردم را به خنده و شادی واداشته و آمدن
افسارگسیخته(سرکش)
زیر نافی-هدیه ای که برای بریدن ناف نوزاد به قابله می دهند
بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده
جلو کسی درآمدن-با کسی مقابله کردن-حق کسی را کف دستش گذاشتن
راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن
آستینسرخود(هر چیزی که وسیلهی کاربردش همراهش است)
چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس
خشت انداختن-لاف زدن-گزافه گفتن
از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-بهکلی زیر چیزی زدن
بند را آب دادن-فرصتی را از دست دادن-خود را لو دادن-رسوایی به بار آوردن
اله و بله کردن-لاف زدن-چنین و چنان گفتن
بیا و ببین-تماشایی-بسیار جالب-قابل توجه
زمین ماندن-معطل و معوق ماندن-باقی ماندن و انجام نگرفتن کاری
خندق بلا-شکم
چتر باز-مهمان ناخوانده به وقت غذا
زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن
خش خشه-نوعی اسباب بازی کودکان که به هنگام تکان خوردن صدای خش و خش از آن می آید
دراز کش-افتاده-خوابیده
زنیکه-زنکه
دستگیره ی خطر-وسیله ای حلقه مانند در قطار برای بازداشتن قطار از حرکت به هنگام خطر
خوش داشتن-دوست داشتن-علاقه مند بودن
چس محل کردن-بی اعتنایی کردن
رُب کسی را کشیدن-کسی را به کار سخت واداشتن
زدن به قدش-دست دادن به شیوه جاهلی که با صدا همراه است و هنگام رسیدن به توافق در انجام کاری گویند
از ریش کسی دست برداشتن-کسی را به حال خود گذاشتن
ریش گرو گذاشتن-ار احترام و اعتبار خود برای وساطت در کاری بهره گرفتن-ضمانت کردن
پَک و پوزه-ریخت و قیافه-شکل ظاهر
جوز علی-نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی
آفتابی کردن(پدیدار کردن)
دسته بازی-حزب و گروه راه انداختن
چیزی را در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و اعتبار اعلام کردن چیزی
از چپ و راست-از همه سو-از همه جا
پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است
آب حیات(عشق و محبت، دهان معشوق)
دفتر-جایی که دبیران-منشیان و کارمندان کار می کنند
خاله ی خر عمه ی گاو-بسیار نفهم-از اصل و نسب نادان
چشم باباقوری-نابینا-کور
دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که
دهن دره-خمیازه
از جگر گذشتن-نامردی کردن
انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)
زهره ترک شدن-زهره آب شدن
بالا آمدن گندکاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده
از بام خواندن و از در راندن(خواستن و به بیمیلی تظاهر کردن)
آبزیرکاه-حیله گر-فتنه انگیز-دو رو
دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند
پا به پا شدن-تردید داشتن
خِطَب-جزیی از جهاز شتر
دخیل-پناه برده-توسل جسته به
از روی معده حرف زدن(بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن)
زنانه-ویژه ی زنان
پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش
دروغ شاخ دار-دروغ بزرگ
چل زن-زن کوتاه قد
بیرون روش-اسهال-شکم روش
بنده منزل-خانه ی من
دعوا مرافعه-جنگ و جدال بر سر چیزی
ژتون-پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود
دو زار-دو هزار-دو قران-دو ریال
به چاک زدن-فرار کردن-جیم شدن
چراغ موشی-هر چراغی که به کمک حلبی یا چیزی مانند شیشه ی مربا به عنوان مخزن نفت و یک فتیله درست شود
چِک کردن-وارسی و بازبینی کردن
آب بندی کردن-آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو
چشم به روشنایی افتادن-سودی را در جایی گمان کردن و به آن طمع کردن
از بیخ گوش کسی گذشتن-در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن
چِز دادن-روی آتش گرفتن پوست برای سوزاندن موها و پرها
از زیر کار در رفتن(تن زدن و نپذیرفتن کاری، کار را جدی نگرفتن)
زنگ زدن-ترکیب شدن آهن با اکسیژن هوا-فرسوده شدن-بی مصرف شدن
آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)
در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن
تیپا-ضربه ای با نوک پا-اردنگی
به رخ کشیدن-به چشم آوردن-یادآوری کردن
حکیم باشی را دراز کردن-مجازات کردن بی گناه
روکش-پوشش یا ورقه ای که روی چیزی می کشند
حمام گرفتن-منظور دوش گرفتن است
دست به دل کسی گذاشتن-با یادآوری خاطره ای دل کسی را اندوهگین کردن
آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)
زمین زدن-به زمین انداختن چیزی یا کسی-شکست دادن حریف در کشتی-سبب پایین آمدن بهای چیزی شدن
خالی بند-چاخان-دروغ گو
شماره ی نوشته : ١- ۹ / ۷
بی بو و بی خاصیت-کسی که سود و زیانی ندارد
خانم باز-مرد معاشر با زنان هرزه
زیر دادن-با کسره خواندن حرفی
دختر خانم-خطابی احترام آمیز برای دختران
حساب حاج هادی زغالی-حساب ساختگی
جَرّ-کشمکش دعوا
ترش کردن-عصبانی شدن
آدم مقوایی(بیاراده، کسی که هیچکاری نمیکند)
تمام عیار-کامل-خالص-بدون نقص
دوش گرفتن-زیر دوش ایستادن و خود را شستن
به قدر پشت خاک انداز-بسیار کوچک و محقر
آتشی(تندخو، زودخشم)
چفت و بست نداشتن دهن-راز نگهدار نبودن
خداحافظی کردن-به درود گفتن
بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !
دست کسی را خواندن-از نقشه ی کسی با خبر شدن
از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن(کار غیرمنطقی و بینتیجه کردن)
زیر قول خود ردن-به گفته ی خود عمل نکردن-عهد خود را شکستن
بافتنی-جامه ای که با دست بافته شده باشد
اهل دود-سیگاری
زاغ سیاه کسی را چوب زدن-پنهانی مراقب کسی بودن
دستمال کاغذی-قطعات کوچک کاغد که به جای دستمال پارچه ای به کار می برند
تو گود-ظرف عمیق برای آش و سوپ و جز آن ها
اخم و تخم(ترشرویی، کجخلقی)
خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال
داد سحن دادن-سخن رانی کردن-پر حرفی کردن-حق مطلب را ادا کردن
رگ خواب-نقطه ی ضعف-راه تسلط بر کسی
درگاهی-آستانه
خاطر جمع بودن-مطمئن بودن-یقین داشتن
چروک-چین و شکن
آینهی دق-آینهای که شخص خود را در آن عجیب و غریب میبیند – شخص عبوس و بدقدم
جِز-صدای تماس آب با آتش-صدای تف دادن چیزی در روغن
خاکه زغال-ریزه ی زغال
ازخداخواسته(آرزومند، مشتاق)
برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر
چشمه-نوع-قسم
چند پیرهن بیش تر از کسی پاره کردن-بیش تر از کسی تجربه داشتن
دنیا آمدن-زاده شدن
بار خود را زمین گذاشتن-زایمان کردن
بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق
آکَل(آقای کربلایی)
خوشوقت شدن-شاد شدن-راضی شدن
خواه و ناخواه-از روی میل یا اجبار
حیوانی-نگا. حیوانکی
خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند
زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید
آشی شدن-سوراخسوراخشدن بدن از ترکشهای فراوان
ته تغاری-آخرین فرزند خانواده
داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن
خودفروش-فاحشه-خائن
دست کسی را خواندن-یه اندیشه و نقاط ضعف کسی پی بردن
پس گوچه-کوچه ی کوچکی که به کوچه ی کوچک دیگری پیوسته باشد
دست کج-نامطمئن-دزد
آستینسرخود(هر چیزی که وسیلهی کاربردش همراهش است)
ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته میشود)
پاشنه ی در-چارچوب در که لولا دارد و در روی آن می چرخد
از تیپ کسی بودن
توالت-مستراح-دستشویی-آرایش-بزک
با کرم الکاتبین بودن حساب کسی-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات بدهد
اجاق کسی کور بودن-نازا بودن-بی فرزند بودن
رانندگی-فن راندن وسایط نقلیه-اصول و قواعد راندن
جایی که عرب نی انداخت-جایی پرت که در آن جا خبری از کسی نمی آید
دوز و کلک-توطئه-مقدمات طرح کاری نامشروع
ریقش درآمدن-بیرون زدن مواد درون امعا و احشا
پرواربندی-پرورش گاو گوسفند برای سر بریدن
زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید
به تیر غیب گرفتار شدن-دچار حادثه ی ناگهانی شدن-ناگهانی فوت کردن
اُزبَک-بیریخت-ژولیده-ازخودراضی
پا در رکاب-حاضر و آماده
زنکه-لفظی توهین و تحقیرآمیز به زن
دندان پر کردن-ترمیم دندان آسیب دیده
آب برداشتن(هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن)
زیر جلکی-پنهانی
آی زرشک(آی زکی)
از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)
دول-آلت مردی به زبان کودکان
بیخود-بی مصرف-بدرد نخور
دختر خوانده-نادختری-دختری که به فرزندی پذیرفته شده است
درو کردن-پشت سر هم با گلوله زدن و انداختن
آوردن(باعث شدن، ایجاد کردن)
درگیری-گرفتاری-نزاع-جنگ
حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه
بی صفت-بی بهره از صفات خوب انسانی
از پا درآمدن(افتادن، سخت خسته و درمانده شدن)
روی داریه ریختن-رسوا و بی آبرو کردن-برملا کردن-آشکار کردن
روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن
انگشت کردن(انگشت رساندن)
اصول دین پرسیدن(سوالپیچ کردن)
از این شاخ به آن شاخ پریدن-دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن
آتش بیباد-ظلم-می
از ترس مار توی دهان اژدها رفتن(از باران به ناودان پناه آوردن)
دختر خانم-خطابی احترام آمیز برای دختران
دایر کردن-بر پا کردن-رواج دادن-آباد کردن
زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن
خرس گنده-برای تحقیر به کسانی که اداهای خارج از سن خود در می آورند گفته می شود
شناکردن (بیشتر به قصد تفریح و بازی)
آمد نیامد(فرخنده بودن و نبودن)
در رفتن سخن از دهن-سخنی بی اراده گفتن
زده دار-دارای لکه یا خراش و آسیب
از نفس افتادن(بسیار خسته و مانده شدن)
چله دادن-برای مراسم چهلم مرگ کسی غذا دادن
از کف دست مو برآمدن-روی دادن پیشامدی غیرممکن
خندیدن تو روی کسی-به کسی که بسیار گستاخ است می گویند
چرب زبان-خوش سخن-چاپلوس
پیش پیشکی-از پیش
آفتابزردی(غروب آفتاب)
به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن
بسم الله-جمله ای که هنگام آغاز به کاری و یا به هنگام تعجب و حیرت می گویند-بفرمائید ! این گوی و این میدان
از خر افتادن-نابود شدن-مردن
پخته-با تجربه-دنیا دیده
جبهه-میدان جنگ
خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن
داغان-از هم پاشیده-پریشان
تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد
دل گرفتگی-غم-غمگین بودن
حساب سازی-خرج تراشی-تقلب در حساب داری
آستین تر داشتن-بسیار گریه کردن
دست مریزاد-آفرین !-دستت درد نکند !
پِر پِر آمدن-به لرزه افتادن
جد کمر زده-در نفرین به سید می گویند-یعنی جدش او را به سزایش برساند
درز را آب دادن-از راه به در شدن
جرات داشتن-دلیر بودن-جسارت داشتن
ازرق-چشم زاغ
خرابکار-اخلالگر-تروریست
آب حیات(عشق و محبت، دهان معشوق)
خرمن-انبوه و پرپشت
تیار کردن-آماده کردن
آبگوشتی-بیارزش-پیش پا افتاده
زن آمدن-دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند
جاده صلف کن-کسی که موانع را از سر راه بر می دارد-آلت دست
بختک-کابوسی به شکل هیکل که در خواب بر سینه ی شخص نشسته و مانع تنفس آزاد او می شود
ژورنال-مجله ی ویژه ی چیزی
تیر به تاریکی انداختن-بدون تامل اقدام به کاری کردن
بته مرده-بی اصل و نسب-بی کس و کار
دست روی دست گذاشتن-وقت گذراندن-به کاری دست نزدن
جیز شدن-سوختن در زبان کودکان
باردار-آبستن-حامله
خنک-بی مزه-بی نمک-نچسب
رفوزه-رد شده در امتحان-مردود
چیل-آدم بد بیار
پا انداز-آن که وسایل عیش و عشرت دیگران را فراهم آورد-جاکش- فرش جلوی در ورودی
خوشاب-میوه ی پخته در آب و شکر-کمپوت
به خانه ی بخت رفتن-شوهر کردن
پشتی-بالش-حمایت
توی دل قند آب کردن-لذت بسیار بردن-شادی زیاد حس کردن
پِتِه-گرفتن زبان-لکنت
تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن
خر کسی از کرگی دم نداشتن-از حق خود گذشتن-از حرف خود برگشتن
خدا داده به فلانی-بختش یار بوده
تسویه حساب-تلافی-پاک کردن دل خوری
خیط کاشتن-خطا کردن
انداختنی(جنس نامرغوب)
دُم سیاه-نوع مرغوب برنج گیلان-کبوتری که دم سیاه دارد
پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن
بِر و بِر-زُل-نگاه یکریز
اسیر خاک(مرده، تنپرور)
پیر پاتال-فرتوت-کهن سال
دخل داشتن-ربط داشتن-مربوط بودن
چشته خور-کسی که پس از یک بار کمک گرفتن همیشه توقع کمک دارد
از چیزی گلی چیدن-از چیزی بهره بردن
از ران خود کباب خوردن-با سختی چیزی به دست آوردن
دم حجله کشتن گربه-زهر چشم گرفتن برای نخستین بار
به چپ چپ-فرمان نظامی برای گردش به چپ
دلمه-لخته-منعقد-سفت شده
تخت خوابیدن-راحت و آسوده خوابیدن
روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره
زیر جامه-زیر شلواری
خودآموز-بدون آموزگار
حرف دو نبش-نگا. حرف پهلودار
دیر فهم-کند ذهن-کودن
دنگ و دیوانه-خُل و احمق-سخت داغ
چشمداشت-توقع-انتظار
جیب کسی را خالی کردن-پول های کسی را ربودن
خاله بی بی-نوعی آش
باریک-دقیق-حساس
تخته کردن-تعطیل کردن-بستن-از رونق و اعتبار انداختن
پشت به کوه اُحد بودن-پشت گرمی داشتن
زرد بودن اوضاع-خراب بودن اوضاع
چشم زهره-ترس
دست بردار نبودن-پافشاری کردن-رها نکردن
بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج
دانشگاهی-کسی که در دانشگاه کار می کند-اعضای هیات علمی
حال کسی را گرفتن-کسی را ناراحت کردن-شادی کسی را به هم زدن
دیر کردن-تاخیر کردن
چفت و بست-قفل و زنجیر در یا صندوق
خبرچینی کردن-سخن چینی کردن-خبر از جایی به جایی بردن-جاسوسی کردن
خیار شور-خیار سبز که مدتی در آب نمک بخوابانند
خواستگاری-رفتن به دیدن دختر یا زنی برای برگزیدن و همسری پسر یا مردی
بو گرفتن-بد بو شدن-بوی چیز دیگری را گرفتن
دادستان-ستاننده ی داد-مدعی العموم
چای نیک-قوری و کتری چای
اردنگ(تیپا، لگدی با نوک پا)
دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن
تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود
ای داد بیداد-کلامی است که بههنگام حسرت و افسوس میگویند
از ریخت افتادن(تناسب خود را از دست دادن، بیجلا و جلوه شدن)
دل ترکیدن-ترکیدن شکم بر اثر پر خواری
حرام خور-کسی که پای بند به حلال و حرام شرعی نیست-کم فروش-ربا خوار
درب و داغان-خرد و متلاشی-پریشان
خانه یکی-صمیمی و یکدل
حکیم باشی-پژشک تجربی و مدرسه نرفته
ریش و پشم-موهای صورت-ریش و سبیل
خوش پنجه-آن که آلات موسیقی را نیکو می نوازد
بد مصب-بد مذهب-لاکردار-بی مروت
خبردار-اصطلاح نظامی برای آماده کردن سربازان برای انجام فرمان
دیوار به دیوار-بی فاصله-به هم چسبیده
آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)
اهل کاری بودن(وارد بودن در کاری)
ته مانده-آن چه که از خوردن باقی مانده است
خلاف شرع-ضد قانون شریعت
حالا حالاها-مدت دراز
چوب رخت-چوبی افقی که جامه را بر آن می آویزند
آخش درآمدن(از درد نالیدن)
به جلز و ولز افتادن-به گریه و التماس افتادن
تخمی-به درد نخور-بی مصرف
افسار کسی را شل کردن-به کسی آزادی کمی دادن
خوشاب-میوه ی پخته در آب و شکر-کمپوت
آفتابِ پس دیوار(شامگاه)
انسان بودن(شریف و درست بودن)
روغن زرد-روغن حیوانی
ابرو کج کردن-خشم گرفتن
جیب خالی پز عالی-کسی که در عین تهی دستی افاده دارد و خودش را با ظاهرسازی بگیرد
رو آب انداختن-فاش کردن-آشکار کردن
حق الزحمه-دستمزد
پیراهن بیش تر پاره کردن-بیش تر تجربه داشتن
در هم و بر هم-آشفته-پریشان-آمیخته
تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت
دستگیره-وسیله ی باز و بسته کردن در و پنجره-کهنه ای در آشپزخانه برای برداشتن دیگ از روی اجاق
چول-بیابان
جغ جغ-صدای به هم خوردن چند چیز-صدای همهمه
چشم کار کردن-دیدن
پاشنه بلند-کفش زنانه با پاشنه های بلند
برهوت-غیر مسکونی-خشک و بی انتها
تحت الشعاع بودن-زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن
پینکی رفتن-چرت زدن
جِر خوردگی-بریدگی-پارگی
خواستگاری-رفتن به دیدن دختر یا زنی برای برگزیدن و همسری پسر یا مردی
زبان به چیزی باز کردن-چیزی را بر زبان آوردن
رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن
از دماغ کسی در آمدن-شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن
چاشنی-آن چه که برای به تر کردن مزه ی غذا در آن می ریزند-آن چه که برای منفجر شدن در چیزی کار می گذارند
رگ و ریشه-خویشاوندان و بستگان
دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن
چار ستون بدن-استخوان بندی-اسکلت بدن
رج کردن-رج بستن
دشت کردن-فروختن اولین جنس-نخستین بار پول گرفتن
حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت
بازداشت-توقیف موقت-موقتا زندانی کردن
خروار-کنایه از مقدار زیاد
آیَم سایَم-گاهکاهی
خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن
از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز
حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه
توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن
خال-نقطه ی سیاه-لکه
زنده باد مرده باد-جار و جنجال سیاسی-تظاهرات سیاسی-شعارهای موافق و مخالف دادن
پیله-مو
ریز ریز کردن-کاملن خرد و کوچک کردن
آتش به مال خود زدن-کالایی را بسیار ارزان فروختن
آنکادر کردن-اصطلاحی در ارتش برای جمعکردن رختخواب
چرت بردن کسی را-غالب شدن حالت خواب بر کسی
چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن
بده اون دستت-آی زکی !
خود را به ناخوشی زدن-تمارض کردن
بالینی-کلینیکی
از جا پریدن-یکه خوردن-عصبی شدن
بد مزاج-عبوس-ترشرو-تندخو
تقاص پس دادن-تاوان پس دادن
حساب حاج هادی زغالی-حساب ساختگی
به کله ی کسی افتادن-به سر کسی زدن-به وسوسه افتادن
افندی پیزی(بهظاهر شجاع و در واقع ترسو، پهلوان پنبه)
پاگون-سردوشی
آب مریم-شیرهی انگور-عصمت و طهارت
جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن
این خط و این نشان-عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری-نگویی که نگفتم.
خش-صدای گرفته-خراش
زُق زدن-تیر کشیدن و درد کردن اعضای بدن
تاب-کجی چشم- طاقت و تحمل
دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن
از این شاخ به آن شاخ پریدن-دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن
درد دل کردن-غم و اندوه خود را با دیگری در میان گذاشتن
رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن
آسمان به ابرو پوشیدن(پنهان ساختن امر آشکار)
حبه-پاره ی شکسته از قند یا نبات
به قدر پشت خاک انداز-بسیار کوچک و محقر
پاشنه ی کفش ور کشیدن-آماده ی انجام کاری شدن
آب را گل آلود کردن(برای سود خود کارها را به هم زدن)
چشم را بستن و دهان را باز کردن-با بی شرمی دشنام دادن
دزد و دغل-نادرست و مکار
زیر گوش کسی زدن-به کسی سیلی زدن
چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند
خودرو-آن چه بی اسب رود
خودخور-کسی که غم خود را در دل می ریزد و با کسی در میان نمی گذارد
از پشت کوه آمدن-بیخبر از آداب و رسوم بودن-دهاتی بودن
پیچه-نقابی که در گذشته زنان بر روی می گذاشتند
پچ پچ-نجوا-حرف زیر گوشی
تو دهن کسی زدن-با سخنی درشت به کسی پاسخ دادن
بسیار دلواپس و نگران بودن
خوش خوشان-اندک اندک-به تدریج-کم کم
به هدر رفتن-تلف شدن-تباه شدن- از دست رفتن
ته و توی چیزی را بالا آوردن-به اصل چیزی پی بردن-چیزی را تمام کردن
آدم مقوایی(بیاراده، کسی که هیچکاری نمیکند)
دم خود را روی کول گذاشتن-گریختن-شکست خورده رفتن
پیزر-پوشال های نازکی که برای نشکستن ظروف شیشه ای میان آن ها می گذارند
دنیا دیده-آزموده-سرد و گرم چشیده
این در و آن در زدن-برای انجام کاری کوشش بسیار کردن
خرج و دخل کردن-برابر شدن هزینه و درآمد
بغ کردن-چهره درهم کشیدن-ترشرو شدن
خوش صحبت-شیرین زبان-خوش کلام
حلال زاده-پاک و نجیب
داد و بی داد-جار و جنجال-هیاهو
خر تو خر-پر هرج و مرج-بی نظم
آب از دریا بخشیدن(از کیسهی خلیفه بخشیدن)
از سر وا کردن-کاری را سرسری انجام دادن
چشم دراندن-دقت زیاد کردن
آب به چشم آمدن-طمع کردن
چشمک-ایما و اشاره به چشم
تک خال-به ترین در میان هم ردیف های خود
دنیا دیده-آزموده-سرد و گرم چشیده
ختم گرفتن-نگا. ختم گذاشتن
دم خروس از آستین کسی پیدا بودن-آشکار بودن نشانه ی کار خلاف
پیشی-گربه در زبان کودکان
پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن
به آب چسیدن-از بین رفتن-نابود شدن-نتیجه نگرفتن
دست را بند کردن-به کاری مشغول کردن
اشک کسی دم مشکش بودن(سخت زود رنج بودن، زود به گریه افتادن)
آغ و داغ(سخت مشتاق و شیفته)
خوش عیار-خوش ذات-خوش جنس
چشم نم نمی-کسی که چشمش آب پس نمی دهد
آستین از چشم برداشتن(آشکارا گریستن)
تار-از محلی راندن
دستگیر شدن-فهمیدن-متوجه شدن-بو بردن-عاید شدن-بازداشت شدن
زدن به سیم آخر-آخرین چاره را به کار بردن حتا اگر به ضرر باشد-خود را به لاقیدی زدن و به عاقبت کار نیاندیشیدن
دست به کار شدن-آغاز به کار کردن
توپ علی گلابی زدن-بلوف زدن-بی پول سر قمار نشستن
بدون معطلی-بی درنگ-فورا
چنار تجریش-متلک بد
پشم و پیله ی کسی ریختن-ناتوان شدن کسی-از میان رفتن ابهت کسی
اخم و تخم-ترشرویی-کجخلقی
پر بدک-خیلی بد
چاشنی زدن-ریختن یا زدن چاشنی به غدا
دست کسی افتادن-گیر کسی افتادن
دود شدن و به هوا رفتن-گم و ناپدید شدن-آب شدن و به زمین فرو رفتن-محو و نابود شدن
از خدا خواستن-در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است
اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی-برای کسی نقشه کشیدن-از کسی بد گفتن
رحمت به . . .-صد رحمت به-هنگام برتری دادن چیزی به کار می رود: رحمت به آب حمام
اینجانب-تعبیر گوینده یا نویسنده از خود
آب بردار-دوپهلو-کنایهآمیز
در رفتن تلنگ-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن
دوره گرد-غیر ثابت-دست فروش
اردنگ-تیپا-لگدی با نوک پا
پوست پلنگ پوشیدن-سخت به دشمنی برخاستن
چهارتا شدن چشم کسی-سخت تعجب کردن کسی-خیره ماندن از تعجب
بلغور کردن-سر هم ردیف کردن-حرف های قلمبه زدن-شکسته و نامفهوم حرف زدن
ته نشست-رسوب
دختر خوانده-نادختری-دختری که به فرزندی پذیرفته شده است
زبان تلخی-درشت گویی-گفتار خشن
خالی بستن-چاخان کردن-بلوف زدن
جیر و ویر-داد و بی داد-سر و صدا-نوعی خوراک که از اسفناج پخته و تخم مرغ می پزند
تیار کردن-آماده کردن
آهو چشم(معشوق، شاهد)
روکش درکش کردن-ساخت و پاخت کردن
پَر دادن-دل و جرات دادن-مفت و مسلم از دست دادن
خوش غیرت-در زبان لوطیان گاه نشانه ی اعجاب و گاه دشنامی است به جای بی غیرت
جن بو داده-نوعی دشنام است
دلمه-لخته-منعقد-سفت شده
پینه-وصله-پوست سخت شده
خِر به خِر گرفتن-گلاویز شدن
از بن گوش(کمال بندگی و خدمتکاری)
دیوان کردن-انتقام گرفتن-قصاص گرفتن
آب خنک خوردن-به زندان افتادن
افتادن توی هچل(گرفتار دردسر و ناراحتی شدن)
تخته پاک کن-چیزی که با آن تخته سیاه را در کلاس پاک می کنند
زند و زا کردن-زاییدن-زاد و ولد کردن
حساب با کسی نداشتن-مدیون کسی نداشتن
از کف دست مو برآمدن(روی دادن پیشامدی غیرممکن)
زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید
زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن
پُخت-هر نوبت از پختن
انداختن-فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران-درست کردن
دو دو زدن-تکان تکان خوردن
زبان باز کردن-توانایی گفتار پیدا کردن
حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا
از جگر گذشتن-نامردی کردن
جهل کردن-در انکار چیزی پافشاری کردن
اروای ننهات(ارواح بابات)
حق التدریس-مزد آموزگار
دو رانو نشستن-نشستن چون شتر که نشانه ی ادب است
جوشیدن با کسی-با کسی انس و الفت گرفتن-با اخلاق کسی جور درآمدن
چس نفس-پر حرف-کسی که حرف های بی سر و ته و ملال آور می زند
چشم زاغ-بی شرم
بازیگر-هنرپیشه ی سینما و تئاتر
بازرسی-بررسی و کنترل
زیر پای کسی نشستن-کسی را از راه به در بردن-فریب دادن
بغل دست-کنار دست-پهلوی دست
خلاف شرع-ضد قانون شریعت
دوره افتادن-گرداگرد شهر گشتن-به دیدار هر کسی رفتن
چاک خوردن-شکافته شدن-پاره شدن
خوار و خفیف-ذلیل-بدبخت
زهره آب شدن-سخت وحشت کردن-از وحشت به حال مرگ افتادن
در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن
تنگاتنگ-بسیار نزدیک به هم-بدون فاصله
خشکه بار-نگا. خشکبار
باج به شغال دادن-به شخصی پست رشوه دادن
چشم زدن-چشم زخم زدن-ترسیدن
چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد
بند کردن-محکم کردن
حق القدم-پای مزد-پای رنج-حق ویزیت پزشک
چپ بودن خواب زن-خلاف شدن آن چه زن در خواب بیند
تزریقات-بخش ویژه ی تزریق آمپول
تو روی کسی ایستادن-شرم و حیا را کنار گذاشتن و با کسی مخالفت کردن
از کیسهی خلیفه بخشیدن(از دارایی دیگران بخشیدن)
ریشه کردن-قوام یافتن-جایگیر شدن-مستحکم شدن وضع
دوخت و دوز-خیاطی
دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد
ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است
چشم بلبلی-دارای چشم گرد-نوعی لوبیا
رشته ی سر در گم-وضع بغرنج-کار دشوار
خواهر خوانده-دوست صمیمی
دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت
پا بریده بودن-ترک آمد و رفت کردن
بزرگداشت-احترام-تکریم
درآمد-مقدمه ی سخن و نوشته یا قطعه ی از موسیقی
زیر زمین-اتاق یا بخشی از ساختمان که در پایین تر از سطح زمین قرار دارد
چار دیواری-خانه
باب شدن-معمول و رایج شدن
الدنگ-بیکاره-مفتخور-بیغیرت
رای دیدن-در داوری بی طرف نبودن و ملاحظه ی یکی از طرفین را کردن
جواب سربالا-جواب منفی-جواب طفره آمیز
پر در آوردن-بسیار خوشحال و سبکبال شدن
دُم کسی را توی بشقاب گذاشتن-به طنز کسی را محترم شمردن
ربغ رحمت را سر کشیدن-مردن
چُس افاده-افاده ی بی جا
آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئهای ترتیب دادن)
زیر سری-بالش-متکا
پابوسی-زیارت
چرمی-از جنس چرم
اَتَر زدن(فال بد زدن)
خَرخَری کردن-حرکات ابلهانه از خود درآوردن-خل بازی درآوردن
از خوشحالی در پوست نگنجیدن-از شادی سر از پا نشناختن
خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن
پس رفتن-عقب رفتن
رو دادن-گستاخ کردن-جسارت دادن
حلقه-واحد چیزهای گرد مانند دو حلقه فیلم-دو حلقه چاه
رو نشان دادن-چهره نمایاندن
تخم چیزی را برانداختن-ریشه کن ساختن
دزد و دغل-نادرست و مکار
پای چیزی را جور کردن-وسیله ی انجام کاری را فراهم کردن
بنا بودن-قرار بودن
چای نیک-قوری و کتری چای
اُمُل-عقبافتاده-قدیمی
زیر مهمیز کشیدن-به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن
اوضاع کسی را بیریخت کردن-زندگی کسی را آشفته کردن-کاسه کوزهی کسی را بههم ریختن
به دل خود صابون مالیدن-به خود وعده ی خوش دادن
تنگ دل کسی نشستن-بسیار نزدیک کسی نشستن-از کسی جدا نشدن
آبدست-ماهر-استاد
انگشت به دندان گزیدن(متحیر شدن، حسرت خوردن)
چهار طاقی-فضای سقف دار و بدون در
زبان باز کردن-توانایی گفتار پیدا کردن
اتوکشیده-با سر و وضعی شستهورفته و مرتب
چاسان فاسان-آرایش-بزک
خاک بر سری-بی آبرویی
در آوردن از خود-دروغ پردازی کردن
روغن حیوانی-روغنی که از جوشاندن و تصفیه ی کره به دست می آورند-روغن زرد