مجله اینترنتی علمی و آموزشی کامیاب

مجله سرگرمی,مطالب جالب روز دنیا,سایت سرگرمی,مطالب جدید روز

منتخبی از فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری قسمت 89

از دهان گنده‌تر حرف زدن-گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست

آب از آب تکان نخوردن(رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع)

باری از دوش کسی برداشتن-رنج و زحمت کسی را کم کردن

 

پیاده شو با هم بریم-این قدر تند نرو

خاصه تراش-آرایشگر مخصوص بزرگان

از پشه گوشت کبابی خواستن-خواهش یا انتظاری نابه‌جا و نشدنی داشتن

ابرو آمدن(عشوه ریختن، غمزه کردن)

جیب کسی را خالی کردن-پول های کسی را ربودن

بی خیال بودن-اهمیت ندادن-نگران نبودن
جیش-ادرار در زبان کودکان

خوش حرکت-خوش رفتار-طناز

افسار پاره کردن(سرپیچی کردن، یاغی شدن)

از خواب پریدن(بیدارشدن ناگهانی از خواب)

خاله قدومه-نگا. خاله سوسکه

اُق زدن(بالا آوردن)

دیدن کردن-عیادت کردن-زیارت کردن-ملاقات کردن

جفتک چارکش زدن-کنایه از جفتک زدن

د ِهه !-کلمه ای برای پرسش به معنی چرا چنین می کنی؟ چرا چنین می گویی؟ یا برای بیان اعتراض به کاری

چهلم-چهلمین روز درگذشت کسی

خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند

دو پولی-کالای بی ارزش

دردش بودن-درد زاییدن زن گرفتن-هنگام زاییدن زن رسیدن

خاک تو سری کردن-نزدیکی کردن زن با شوهر

دو کرپا-چمباتمه

خیت شدن-شرمنده شدن-کنفت شدن-بور شدن
حرف شنوی-سر به راهی-تبعیت-نصیحت پذیری

خراشه-تراشه-خرده ی چوب

خرس گنده-برای تحقیر به کسانی که اداهای خارج از سن خود در می آورند گفته می شود

دارایی-ثروت-وزارت خانه ای که امور مالی کشور در آن رسیدگی و برنامه ریزی می شود

تاب-طنابی که از دو سو بر درخت یا دو ستون می بندند و در میان آن می نشینند

بار گذاشتن-نهادن ظرف غذا بر اجاق برای پخته شدن

خیس خوردن-آب به خود گرفتن-با مایعی مخلوط شدن

پاترس-ترساندن کودکان برای بازداشتن از کاری
خوردن کسی با نگاه-نگا. با نگاه کسی را خوردن

بی وقت-نابهنگام-بی موقع

آفتاب به ملاج کسی خوردن-دیوانه شدن-خل شدن

جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن

پشم و پیله-ریش

خیط کردن-نگا. خیت کردن

ریش کسی سر بالا رفتن-به مرگ نزدیک بودن کسی

روده درازی کردن-پر حرفی کردن-وراجی کردن
اله و بله کردن(لاف زدن، چنین و چنان گفتن)

به جان هم افتادن-با یکدیکر درگیر شدن

مال دنیا

دخل داشتن-ربط داشتن-مربوط بودن

پول خرد-پول سکه ای

اهل محل(همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند)

 
چشم و دل دویدن-چشم چرانی کردن-هوس رانی کردن

پا نوشت-زیر نویس-آن چه که در پایین صفحه می نویسند

چوروکیدن-چوروک خوردن-چین برداشتن

پس دادن درس-پاسخ دادن به پرسش های درسی

در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و بی اعتبار دانستن
آتشخوار(ظالم، حرام‌خوار)
زالو-آدم سمج

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

تپه ماهور-زمین ناهموار

خرج تراشی-هزینه درست کردن

حشری-شهوت ران-پر شهوت

زدن به سر کسی-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن

بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق

خلاصه نویسی-کوتاه کردن مطلب

چموش-سرکش-یکدنده

زو کشیدن-اصطلاحی از بازی الک دولک که بازنده باید بدون تازه کردن نفس یدود

دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه

انگولک کردن(سر به سر گذاشتن، با انگشت به چیزی ور رفتن، انگشت رساندن)

دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن

جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن
تیپا-ضربه ای با نوک پا-اردنگی

پشم بودن-بی ارزش بودن-بی معنی بودن

چنگک شدن-چنگ شدن

راستی راستی-حقیقتن-واقعن

روی پای خود ایستادن-به خود متکی بودن-به دیگران نیاز نداشتن

خبر کسی یا چیزی را آوردن-مرگ و نابودی کسی یا چیزی را اعلام کردن-مردن-نابودی

شماره ی نوشته : ١- ۹ / ۷

حاجی فیروز سال نو را مژده می دهد-مردی که در روزهای آخر سال خود را سیاه کرده و با رقص و آواز مردم را به خنده و شادی واداشته و آمدن

افسارگسیخته(سرکش)

زیر نافی-هدیه ای که برای بریدن ناف نوزاد به قابله می دهند

بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده

جلو کسی درآمدن-با کسی مقابله کردن-حق کسی را کف دستش گذاشتن

راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن

آستین‌سرخود(هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است)

چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس

خشت انداختن-لاف زدن-گزافه گفتن

از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-به‌کلی زیر چیزی زدن

بند را آب دادن-فرصتی را از دست دادن-خود را لو دادن-رسوایی به بار آوردن

اله و بله کردن-لاف زدن-چنین و چنان گفتن

بیا و ببین-تماشایی-بسیار جالب-قابل توجه

زمین ماندن-معطل و معوق ماندن-باقی ماندن و انجام نگرفتن کاری

خندق بلا-شکم

آب شدن-شرمنده شدن-رفتن آبرو-به فروش رفتن کالا

چتر باز-مهمان ناخوانده به وقت غذا

خُرخُر-آواز نفس شخص خوابیده

زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن

با هم شیر و شکر بودن-نهایت دوستی با هم داشتن

اکبیری(زشت، بی‌ریخت)

خش خشه-نوعی اسباب بازی کودکان که به هنگام تکان خوردن صدای خش و خش از آن می آید

دراز کش-افتاده-خوابیده

زنیکه-زنکه

دستگیره ی خطر-وسیله ای حلقه مانند در قطار برای بازداشتن قطار از حرکت به هنگام خطر

چلاندن-فشار دادن برای آب گرفتن

خوش داشتن-دوست داشتن-علاقه مند بودن

چس محل کردن-بی اعتنایی کردن

رُب کسی را کشیدن-کسی را به کار سخت واداشتن

پس پس رفتن-رو به عقب گام برداشتن

زدن به قدش-دست دادن به شیوه جاهلی که با صدا همراه است و هنگام رسیدن به توافق در انجام کاری گویند

از ریش کسی دست برداشتن-کسی را به حال خود گذاشتن
ریش گرو گذاشتن-ار احترام و اعتبار خود برای وساطت در کاری بهره گرفتن-ضمانت کردن

پَک و پوزه-ریخت و قیافه-شکل ظاهر

جوز علی-نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی

آفتابی کردن(پدیدار کردن)
دسته بازی-حزب و گروه راه انداختن

چیزی را در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و اعتبار اعلام کردن چیزی

از چپ و راست-از همه سو-از همه جا

افتادگی-پریشانی-احتیاج

پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است

جهیزیه-نگا. جهیز

آب حیات(عشق و محبت، دهان معشوق)

دفتر-جایی که دبیران-منشیان و کارمندان کار می کنند

خاله ی خر عمه ی گاو-بسیار نفهم-از اصل و نسب نادان

چشم باباقوری-نابینا-کور

دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که

دهن دره-خمیازه

 

از جگر گذشتن-نامردی کردن

پشت اندر پشت-نسل اندر نسل

تو بحر چیزی رفتن-در چیزی دقیق شدن-سخت متوجه ی چیزی شدن

انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)

زهره ترک شدن-زهره آب شدن

بالا آمدن گندکاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده

از بام خواندن و از در راندن(خواستن و به بی‌میلی تظاهر کردن)

آب‌زیرکاه-حیله گر-فتنه انگیز-دو رو

دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند
 

پا به پا شدن-تردید داشتن

چار طاق باز گذاشتن-کاملن باز گذاشتن

خِطَب-جزیی از جهاز شتر

دخیل-پناه برده-توسل جسته به

از روی معده حرف زدن(بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن)

زنانه-ویژه ی زنان

پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش

رو شویی-ظرف یا دستگاهی که برای شستن دست و صورت نصب می کنند

دروغ شاخ دار-دروغ بزرگ

چل زن-زن کوتاه قد

جانانه-محکم-کامل-بزرگ-شدید

بیرون روش-اسهال-شکم روش

دنبال نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر وا کردن-به دنبال چیزی واهی فرستادن

بنده منزل-خانه ی من

دعوا مرافعه-جنگ و جدال بر سر چیزی

ژتون-پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود

دو زار-دو هزار-دو قران-دو ریال

به چاک زدن-فرار کردن-جیم شدن

چراغ موشی-هر چراغی که به کمک حلبی یا چیزی مانند شیشه ی مربا به عنوان مخزن نفت و یک فتیله درست شود

چِک کردن-وارسی و بازبینی کردن

آب بندی کردن-آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو

چشم به روشنایی افتادن-سودی را در جایی گمان کردن و به آن طمع کردن

 

از بیخ گوش کسی گذشتن-در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن

چِز دادن-روی آتش گرفتن پوست برای سوزاندن موها و پرها

از زیر کار در رفتن(تن زدن و نپذیرفتن کاری، کار را جدی نگرفتن)

زنگ زدن-ترکیب شدن آهن با اکسیژن هوا-فرسوده شدن-بی مصرف شدن

ژل-مایعی برای شکل دادن موی سر

آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

پیاده شو با هم بریم-این قدر تند نرو

تیپا-ضربه ای با نوک پا-اردنگی
به رخ کشیدن-به چشم آوردن-یادآوری کردن
حکیم باشی را دراز کردن-مجازات کردن بی گناه

روکش-پوشش یا ورقه ای که روی چیزی می کشند

رفتن با سر-نهایت شوق و اشتیاق برای انجام کاری

حمام گرفتن-منظور دوش گرفتن است

جاخالی رفتن-به دیدن خانواده ی مسافر رفتن

دست به دل کسی گذاشتن-با یادآوری خاطره ای دل کسی را اندوهگین کردن
آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)

زمین زدن-به زمین انداختن چیزی یا کسی-شکست دادن حریف در کشتی-سبب پایین آمدن بهای چیزی شدن

خالی بند-چاخان-دروغ گو

شماره ی نوشته : ١- ۹ / ۷

بی بو و بی خاصیت-کسی که سود و زیانی ندارد

خانم باز-مرد معاشر با زنان هرزه

زیر دادن-با کسره خواندن حرفی

اجباری بردن-کسی را به خدمت سربازی بردن

دختر خانم-خطابی احترام آمیز برای دختران

دُوال بازی کردن-حقه بازی کزدن-فریب به کار بردن

حساب حاج هادی زغالی-حساب ساختگی

جَرّ-کشمکش دعوا

 

ترش کردن-عصبانی شدن

از تو چه پنهان-راستش را بخواهی

آدم مقوایی(بی‌اراده، کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند)

تمام عیار-کامل-خالص-بدون نقص

دوش گرفتن-زیر دوش ایستادن و خود را شستن

به قدر پشت خاک انداز-بسیار کوچک و محقر

الم‌شنگه-هیاهو-آشوب-جنجال-داد و قال

آتشی(تندخو، زودخشم)

چفت و بست نداشتن دهن-راز نگهدار نبودن

خداحافظی کردن-به درود گفتن

ته نشین-رسوب کرده

بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !

دست کسی را خواندن-از نقشه ی کسی با خبر شدن

از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن(کار غیرمنطقی و بی‌نتیجه کردن)

زیر قول خود ردن-به گفته ی خود عمل نکردن-عهد خود را شکستن

بافتنی-جامه ای که با دست بافته شده باشد

اهل دود-سیگاری

زاغ سیاه کسی را چوب زدن-پنهانی مراقب کسی بودن

 

دستمال کاغذی-قطعات کوچک کاغد که به جای دستمال پارچه ای به کار می برند

تو گود-ظرف عمیق برای آش و سوپ و جز آن ها

بجایی رسیدن-به مقصود رسیدن-مقام یافتن

اخم و تخم(ترش‌رویی، کج‌خلقی)

خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال

داد سحن دادن-سخن رانی کردن-پر حرفی کردن-حق مطلب را ادا کردن

رگ خواب-نقطه ی ضعف-راه تسلط بر کسی

درگاهی-آستانه

خاطر جمع بودن-مطمئن بودن-یقین داشتن

چروک-چین و شکن

آینه‌ی دق-آینه‌ای که شخص خود را در آن عجیب و غریب می‌بیند – شخص عبوس و بدقدم

حال آمدن-بهبود یافتن-سرحال شدن-چاق شدن

جِز-صدای تماس آب با آتش-صدای تف دادن چیزی در روغن

بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن

خاکه زغال-ریزه ی زغال

ازخداخواسته(آرزومند، مشتاق)

 

برفک-دانه های سفیدی که در دهان نوزادان پدید می آید-بخار یخ بسته-نقطه های سفید روی تصویر

چشمه-نوع-قسم

چند پیرهن بیش تر از کسی پاره کردن-بیش تر از کسی تجربه داشتن

رگ به رگ شدن-ضرب خوردن و پیچیدن مفصل

دنیا آمدن-زاده شدن

بار خود را زمین گذاشتن-زایمان کردن

بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق

آکَل(آقای کربلایی)

ذِله کردن-ذله آوردن

خوشوقت شدن-شاد شدن-راضی شدن

خواه و ناخواه-از روی میل یا اجبار

حیوانی-نگا. حیوانکی

خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند

زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید

آشی شدن-سوراخ‌سوراخ‌شدن بدن از ترکش‌های فراوان

ته تغاری-آخرین فرزند خانواده
داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن
خودفروش-فاحشه-خائن
دست کسی را خواندن-یه اندیشه و نقاط ضعف کسی پی بردن

دلسوز-غمخوار

پس گوچه-کوچه ی کوچکی که به کوچه ی کوچک دیگری پیوسته باشد
دست کج-نامطمئن-دزد

ازدست‌رفته(عاشق)

آستین‌سرخود(هر چیزی که وسیله‌ی کاربردش همراهش است)

ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود)

پاشنه ی در-چارچوب در که لولا دارد و در روی آن می چرخد

از تیپ کسی بودن

توالت-مستراح-دستشویی-آرایش-بزک

دست به دست کردن-تردید کردن-کوتاهی کردن-وقت کشتن

با کرم الکاتبین بودن حساب کسی-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات بدهد
اجاق کسی کور بودن-نازا بودن-بی فرزند بودن

رانندگی-فن راندن وسایط نقلیه-اصول و قواعد راندن

جایی که عرب نی انداخت-جایی پرت که در آن جا خبری از کسی نمی آید

دوز و کلک-توطئه-مقدمات طرح کاری نامشروع

ریقش درآمدن-بیرون زدن مواد درون امعا و احشا

پرواربندی-پرورش گاو گوسفند برای سر بریدن
زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید

به تیر غیب گرفتار شدن-دچار حادثه ی ناگهانی شدن-ناگهانی فوت کردن

اُزبَک-بی‌ریخت-ژولیده-ازخودراضی

پس خور-آن که بازمانده ی غذای دیگران را می خورد

پا در رکاب-حاضر و آماده

زنکه-لفظی توهین و تحقیرآمیز به زن

دندان پر کردن-ترمیم دندان آسیب دیده

 

آب برداشتن(هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن)

زیر جلکی-پنهانی

آی زرشک(آی زکی)
از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)
دول-آلت مردی به زبان کودکان

بیخود-بی مصرف-بدرد نخور

دختر خوانده-نادختری-دختری که به فرزندی پذیرفته شده است

درو کردن-پشت سر هم با گلوله زدن و انداختن

آوردن(باعث شدن، ایجاد کردن)

درگیری-گرفتاری-نزاع-جنگ

 

حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه

بی صفت-بی بهره از صفات خوب انسانی

از پا درآمدن(افتادن، سخت خسته و درمانده شدن)

روی داریه ریختن-رسوا و بی آبرو کردن-برملا کردن-آشکار کردن

روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن

آسمان گرفتن-فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه

انگشت کردن(انگشت رساندن)

خون گرفته ی کسی بودن-در برابر کسی مسئول بودن

اصول دین پرسیدن(سوال‌پیچ کردن)

از این شاخ به آن شاخ پریدن-دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن

آتش بی‌باد-ظلم-می

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن(از باران به ناودان پناه آوردن)

دختر خانم-خطابی احترام آمیز برای دختران

ریقش درآمدن-بیرون زدن مواد درون امعا و احشا

از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن(با دشمنی که دفع آن نمی‌توان، مدارا کردن)

دایر کردن-بر پا کردن-رواج دادن-آباد کردن

 

زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن

خرس گنده-برای تحقیر به کسانی که اداهای خارج از سن خود در می آورند گفته می شود

شناکردن (بیشتر به قصد تفریح و بازی)

از سر وا کردن(کاری را سرسری انجام دادن)

آمد نیامد(فرخنده بودن و نبودن)

در رفتن سخن از دهن-سخنی بی اراده گفتن

زده دار-دارای لکه یا خراش و آسیب

از نفس افتادن(بسیار خسته و مانده شدن)

 

چله دادن-برای مراسم چهلم مرگ کسی غذا دادن

از کف دست مو برآمدن-روی دادن پیشامدی غیرممکن

خندیدن تو روی کسی-به کسی که بسیار گستاخ است می گویند

 

چرب زبان-خوش سخن-چاپلوس

پیش پیشکی-از پیش

آفتاب‌زردی(غروب آفتاب)

خلاف شرع-ضد قانون شریعت

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

بسم الله-جمله ای که هنگام آغاز به کاری و یا به هنگام تعجب و حیرت می گویند-بفرمائید ! این گوی و این میدان

از خر افتادن-نابود شدن-مردن

پخته-با تجربه-دنیا دیده

جبهه-میدان جنگ

خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن

داغان-از هم پاشیده-پریشان

تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد

دل گرفتگی-غم-غمگین بودن

بلا گردان-چیزی یا کسی که جلوی آسیب و زیان را می گیرد

حساب سازی-خرج تراشی-تقلب در حساب داری

آستین تر داشتن-بسیار گریه کردن

دست مریزاد-آفرین !-دستت درد نکند !

پِر پِر آمدن-به لرزه افتادن

جد کمر زده-در نفرین به سید می گویند-یعنی جدش او را به سزایش برساند

درز را آب دادن-از راه به در شدن

جرات داشتن-دلیر بودن-جسارت داشتن

ازرق-چشم زاغ

داداش-برادر-لفظی برای ابراز صمیمیت

پالان خر دجال-کار پایان ناپذیر

خرابکار-اخلالگر-تروریست

آب حیات(عشق و محبت، دهان معشوق)

خرمن-انبوه و پرپشت

تیار کردن-آماده کردن

چل مرد-مرد کوتاه قد

آبگوشتی-بی‌ارزش-پیش پا افتاده

زن آمدن-دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند

جاده صلف کن-کسی که موانع را از سر راه بر می دارد-آلت دست

بختک-کابوسی به شکل هیکل که در خواب بر سینه ی شخص نشسته و مانع تنفس آزاد او می شود

ژورنال-مجله ی ویژه ی چیزی

تیر به تاریکی انداختن-بدون تامل اقدام به کاری کردن

بته مرده-بی اصل و نسب-بی کس و کار

دست روی دست گذاشتن-وقت گذراندن-به کاری دست نزدن

جیز شدن-سوختن در زبان کودکان

باردار-آبستن-حامله

خنک-بی مزه-بی نمک-نچسب

رفوزه-رد شده در امتحان-مردود
چیل-آدم بد بیار

روادید-اجازه ی ورود به یک کشور-ویزا

آلت فعل(وسیله‌ی انجام کار)

از این رو به آن رو شدن-یکسره دگرگون شدن-به‌کلی تغییر کردن

پا انداز-آن که وسایل عیش و عشرت دیگران را فراهم آورد-جاکش- فرش جلوی در ورودی
خوشاب-میوه ی پخته در آب و شکر-کمپوت

به خانه ی بخت رفتن-شوهر کردن

پشتی-بالش-حمایت

زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن

جِرِ ِنگ جِرِ ِنگ-صدای برخورد چیزهای فلزی

توی دل قند آب کردن-لذت بسیار بردن-شادی زیاد حس کردن

پِتِه-گرفتن زبان-لکنت

دسته هاون-استوانه ای فلزی یا چوبی برای کوبیدن چیزها در هاون

تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن

خر کسی از کرگی دم نداشتن-از حق خود گذشتن-از حرف خود برگشتن

خدا داده به فلانی-بختش یار بوده

تسویه حساب-تلافی-پاک کردن دل خوری

خیط کاشتن-خطا کردن

انداختنی(جنس نامرغوب)

دُم سیاه-نوع مرغوب برنج گیلان-کبوتری که دم سیاه دارد

پر و پا داشتن-پایه و اساس داشتن

در هم رفتن-در فکر فرو رفتن-خشمگین شدن

به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند

مقاله دیگر :   انتخاب بهترین بیمه تکمیلی

پا گذاشتن-وارد شدن-رسیدن

بِر و بِر-زُل-نگاه یکریز

اسیر خاک(مرده، تن‌پرور)

آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

پیر پاتال-فرتوت-کهن سال

دخل داشتن-ربط داشتن-مربوط بودن

چشته خور-کسی که پس از یک بار کمک گرفتن همیشه توقع کمک دارد

پیچ گوشتی-وسیله ای که با آن پیچ را باز و بسته می کنند

از چیزی گلی چیدن-از چیزی بهره بردن

بی در رو-بن بست

از ران خود کباب خوردن-با سختی چیزی به‌ دست آوردن

دم حجله کشتن گربه-زهر چشم گرفتن برای نخستین بار

خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد

در آوردن از خود-دروغ پردازی کردن

به چپ چپ-فرمان نظامی برای گردش به چپ

دلمه-لخته-منعقد-سفت شده
تخت خوابیدن-راحت و آسوده خوابیدن

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

زیر جامه-زیر شلواری
خودآموز-بدون آموزگار

حرف دو نبش-نگا. حرف پهلودار

دیر فهم-کند ذهن-کودن

دنگ و دیوانه-خُل و احمق-سخت داغ

چشمداشت-توقع-انتظار

جیب کسی را خالی کردن-پول های کسی را ربودن

خاله بی بی-نوعی آش
باریک-دقیق-حساس

تخته کردن-تعطیل کردن-بستن-از رونق و اعتبار انداختن

پا به فرار گذاشتن-گریختن

دار و ندار-کل دارایی-تمام هستی

پشت به کوه اُحد بودن-پشت گرمی داشتن

زرد بودن اوضاع-خراب بودن اوضاع

چشم زهره-ترس

چشم نازک کردن-ناز و افاده کردن

حقه باز-شعبده باز-تر دست-مکار

دست بردار نبودن-پافشاری کردن-رها نکردن

بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج

چماق-چوبدست-گرز

دانشگاهی-کسی که در دانشگاه کار می کند-اعضای هیات علمی

دولت سرا-تعبیری احترام آمیز از خانه ی کسی

این جور که بویش می‌آید-چنان که از ظواهر امر پیدا است-از فرار معلوم

حال کسی را گرفتن-کسی را ناراحت کردن-شادی کسی را به هم زدن

دیر کردن-تاخیر کردن

چفت و بست-قفل و زنجیر در یا صندوق

خبرچینی کردن-سخن چینی کردن-خبر از جایی به جایی بردن-جاسوسی کردن

خیار شور-خیار سبز که مدتی در آب نمک بخوابانند

خواستگاری-رفتن به دیدن دختر یا زنی برای برگزیدن و همسری پسر یا مردی

بو گرفتن-بد بو شدن-بوی چیز دیگری را گرفتن

دادستان-ستاننده ی داد-مدعی العموم
چای نیک-قوری و کتری چای

بی بخار-بی خاصیت-بی عرضه-ناتوان

اردنگ(تیپا، لگدی با نوک پا)

دُم کسی را گرفتن-از کسی پی روی و تقلید کردن-کسی را رها نکردن

آلامد(باب روز، به‌رسم معمول)

تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود

ای داد بیداد-کلامی است که به‌هنگام حسرت و افسوس می‌گویند

از ریخت افتادن(تناسب خود را از دست دادن، بی‌جلا و جلوه شدن)

دل ترکیدن-ترکیدن شکم بر اثر پر خواری

حرام خور-کسی که پای بند به حلال و حرام شرعی نیست-کم فروش-ربا خوار

درب و داغان-خرد و متلاشی-پریشان

خانه یکی-صمیمی و یکدل

حکیم باشی-پژشک تجربی و مدرسه نرفته

ریش و پشم-موهای صورت-ریش و سبیل

خوش پنجه-آن که آلات موسیقی را نیکو می نوازد

دیزی پشت سر کسی بر زمین زدن-بی اعتنایی کردن به قهر کردن و رفتن کسی

بد مصب-بد مذهب-لاکردار-بی مروت

خبردار-اصطلاح نظامی برای آماده کردن سربازان برای انجام فرمان
دیوار به دیوار-بی فاصله-به هم چسبیده

چار زانو نشستن-نوعی نشستن به طوری که زانوها در راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد-نهایت ادب و نزاکت

آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)

اهل کاری بودن(وارد بودن در کاری)
ته مانده-آن چه که از خوردن باقی مانده است

رخت آویز-جا رختی-چوب لباسی

خلاف شرع-ضد قانون شریعت

تق تق کردن-آواز برخورد پیاپی دو چیز به یکدیگر

حالا حالاها-مدت دراز

چوب رخت-چوبی افقی که جامه را بر آن می آویزند
آخش درآمدن(از درد نالیدن)

به جلز و ولز افتادن-به گریه و التماس افتادن

بلا گردان-چیزی یا کسی که جلوی آسیب و زیان را می گیرد

تخمی-به درد نخور-بی مصرف

افسار کسی را شل کردن-به کسی آزادی کمی دادن

خوشاب-میوه ی پخته در آب و شکر-کمپوت

آفتابِ پس دیوار(شامگاه)

انسان بودن(شریف و درست بودن)

روغن زرد-روغن حیوانی

ابرو کج کردن-خشم گرفتن

جیب خالی پز عالی-کسی که در عین تهی دستی افاده دارد و خودش را با ظاهرسازی بگیرد

رو آب انداختن-فاش کردن-آشکار کردن

بد گوشت-آدم نچسب-دیر پیوند-کسی که زخمش دیر بهبود یابد

حق الزحمه-دستمزد

پیراهن بیش تر پاره کردن-بیش تر تجربه داشتن
در هم و بر هم-آشفته-پریشان-آمیخته

تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت

دستگیره-وسیله ی باز و بسته کردن در و پنجره-کهنه ای در آشپزخانه برای برداشتن دیگ از روی اجاق

چول-بیابان

جغ جغ-صدای به هم خوردن چند چیز-صدای همهمه

جوجه خروس-جوان تازه به دوران رسیده

حلال به زنده ای-در پاسخ به حلالم کن می گویند-یعنی حلال می کنم و امیدوارم زنده باشی

چشم کار کردن-دیدن

پاشنه بلند-کفش زنانه با پاشنه های بلند

از دماغ فیل افتادن-بسیار متکبر و خودبین بودن

برهوت-غیر مسکونی-خشک و بی انتها

تحت الشعاع بودن-زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن

پینکی رفتن-چرت زدن

جِر خوردگی-بریدگی-پارگی

خواستگاری-رفتن به دیدن دختر یا زنی برای برگزیدن و همسری پسر یا مردی

زبان به چیزی باز کردن-چیزی را بر زبان آوردن

رو دست بالا آمدن-رقابت کردن-پیشی گرفتن

خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی زدن-به عمد بی توجهی کردن-خود را بی اطلاع نشان دادن

از دماغ کسی در آمدن-شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن

چِخه-نگا. چِخ

چاشنی-آن چه که برای به تر کردن مزه ی غذا در آن می ریزند-آن چه که برای منفجر شدن در چیزی کار می گذارند

رگ و ریشه-خویشاوندان و بستگان

دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن

چار ستون بدن-استخوان بندی-اسکلت بدن

درس گرفتن-پند آموختن-عبرت گرفتن

رج کردن-رج بستن

دشت کردن-فروختن اولین جنس-نخستین بار پول گرفتن

آب‌زیرکاه(حیله گر، فتنه انگیز، دو رو)

حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت

 

بازداشت-توقیف موقت-موقتا زندانی کردن

خروار-کنایه از مقدار زیاد

آیَم سایَم-گاه‌کاهی

پر گو- پر چانه

خواب به سر شدن-نگا. خواب به خواب شدن
از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز

حیص و بیص-گیر و دار-مخمصه

توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن

خال-نقطه ی سیاه-لکه

زنده باد مرده باد-جار و جنجال سیاسی-تظاهرات سیاسی-شعارهای موافق و مخالف دادن

پیله-مو

ریز ریز کردن-کاملن خرد و کوچک کردن

آتش به مال خود زدن-کالایی را بسیار ارزان فروختن

آنکادر کردن-اصطلاحی در ارتش برای جمع‌کردن رختخواب

چرت بردن کسی را-غالب شدن حالت خواب بر کسی

چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن

آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

بده اون دستت-آی زکی !

خود را به ناخوشی زدن-تمارض کردن

بالینی-کلینیکی

 

از دست برآمدن-ممکن و شدنی بودن-از عهده بر آمدن

از جا پریدن-یکه خوردن-عصبی شدن

چارقد-روسری زنانه

بد مزاج-عبوس-ترشرو-تندخو
تقاص پس دادن-تاوان پس دادن

از بن ناخن-ذخیره-بندگی-اطاعت

حساب حاج هادی زغالی-حساب ساختگی

به کله ی کسی افتادن-به سر کسی زدن-به وسوسه افتادن

افندی پیزی(به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو، پهلوان پنبه)

پاگون-سردوشی

آب مریم-شیره‌ی انگور-عصمت و طهارت

جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن

این خط و این نشان-عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری-نگویی که نگفتم.

خش-صدای گرفته-خراش

زُق زدن-تیر کشیدن و درد کردن اعضای بدن

تاب-کجی چشم- طاقت و تحمل

دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن

از این شاخ به آن شاخ پریدن-دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن

درد دل کردن-غم و اندوه خود را با دیگری در میان گذاشتن

رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن

آسمان به ابرو پوشیدن(پنهان ساختن امر آشکار)

حبه-پاره ی شکسته از قند یا نبات

به قدر پشت خاک انداز-بسیار کوچک و محقر

پاشنه ی کفش ور کشیدن-آماده ی انجام کاری شدن
آب را گل آلود کردن(برای سود خود کارها را به هم زدن)

تک پَر-نوعی حرکت در ورزش باستانی

چشم را بستن و دهان را باز کردن-با بی شرمی دشنام دادن

دزد و دغل-نادرست و مکار

زیر گوش کسی زدن-به کسی سیلی زدن

چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند

خودرو-آن چه بی اسب رود

خودخور-کسی که غم خود را در دل می ریزد و با کسی در میان نمی گذارد

از پشت کوه آمدن-بی‌خبر از آداب و رسوم بودن-دهاتی بودن

پیچه-نقابی که در گذشته زنان بر روی می گذاشتند

پیزر در جوال گذاشتن-در فریبکاری مهارت داشتن

پچ پچ-نجوا-حرف زیر گوشی

پا بر جا-ثابت قدم-استوار

تو دهن کسی زدن-با سخنی درشت به کسی پاسخ دادن

بسیار دلواپس و نگران بودن

خوش خوشان-اندک اندک-به تدریج-کم کم

به هدر رفتن-تلف شدن-تباه شدن- از دست رفتن

ته و توی چیزی را بالا آوردن-به اصل چیزی پی بردن-چیزی را تمام کردن

آدم مقوایی(بی‌اراده، کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند)

دم خود را روی کول گذاشتن-گریختن-شکست خورده رفتن
پیزر-پوشال های نازکی که برای نشکستن ظروف شیشه ای میان آن ها می گذارند

دنیا دیده-آزموده-سرد و گرم چشیده

این در و آن در زدن-برای انجام کاری کوشش بسیار کردن

چوبک-خرده های چوب که برای شستن لباس به کار می رود

خرج و دخل کردن-برابر شدن هزینه و درآمد

بغ کردن-چهره درهم کشیدن-ترشرو شدن

خوش صحبت-شیرین زبان-خوش کلام

حلال زاده-پاک و نجیب

 

داد و بی داد-جار و جنجال-هیاهو

خر تو خر-پر هرج و مرج-بی نظم
آب از دریا بخشیدن(از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن)
از سر وا کردن-کاری را سرسری انجام دادن
چشم دراندن-دقت زیاد کردن

دویدن توی حرف کسی-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

آب به چشم آمدن-طمع کردن

چشمک-ایما و اشاره به چشم

تک خال-به ترین در میان هم ردیف های خود

دنیا دیده-آزموده-سرد و گرم چشیده

ختم گرفتن-نگا. ختم گذاشتن
 

دم خروس از آستین کسی پیدا بودن-آشکار بودن نشانه ی کار خلاف

پیشی-گربه در زبان کودکان
پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن

به آب چسیدن-از بین رفتن-نابود شدن-نتیجه نگرفتن

دست را بند کردن-به کاری مشغول کردن

اشک کسی دم مشکش بودن(سخت زود رنج بودن، زود به گریه افتادن)

آغ و داغ(سخت مشتاق و شیفته)

خوش عیار-خوش ذات-خوش جنس

چشم نم نمی-کسی که چشمش آب پس نمی دهد

آستین از چشم برداشتن(آشکارا گریستن)

تار-از محلی راندن

 

دستگیر شدن-فهمیدن-متوجه شدن-بو بردن-عاید شدن-بازداشت شدن

زدن به سیم آخر-آخرین چاره را به کار بردن حتا اگر به ضرر باشد-خود را به لاقیدی زدن و به عاقبت کار نیاندیشیدن

دست به کار شدن-آغاز به کار کردن

توپ علی گلابی زدن-بلوف زدن-بی پول سر قمار نشستن

بدون معطلی-بی درنگ-فورا

چنار تجریش-متلک بد

پشم و پیله ی کسی ریختن-ناتوان شدن کسی-از میان رفتن ابهت کسی

اخم و تخم-ترش‌رویی-کج‌خلقی

پر بدک-خیلی بد

زود باش !-شتاب کن! عجله کن!

چارلا-چهار لا-چهار تو

چاشنی زدن-ریختن یا زدن چاشنی به غدا

دست کسی افتادن-گیر کسی افتادن

دود شدن و به هوا رفتن-گم و ناپدید شدن-آب شدن و به زمین فرو رفتن-محو و نابود شدن

از خدا خواستن-در برابر پیشنهاد یا کاری قرار گرفتن که خود شخص در آرزویش بوده است

 
اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی-برای کسی نقشه کشیدن-از کسی بد گفتن
رحمت به . . .-صد رحمت به-هنگام برتری دادن چیزی به کار می رود: رحمت به آب حمام

از این حرف‌ها(مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد)

اینجانب-تعبیر گوینده یا نویسنده از خود

آب بردار-دوپهلو-کنایه‌آمیز

ختم گرفتن-نگا. ختم گذاشتن

در رفتن تلنگ-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن

دوره گرد-غیر ثابت-دست فروش

اردنگ-تیپا-لگدی با نوک پا

پوست پلنگ پوشیدن-سخت به دشمنی برخاستن

چهارتا شدن چشم کسی-سخت تعجب کردن کسی-خیره ماندن از تعجب

بلغور کردن-سر هم ردیف کردن-حرف های قلمبه زدن-شکسته و نامفهوم حرف زدن

ته نشست-رسوب

 

دختر خوانده-نادختری-دختری که به فرزندی پذیرفته شده است

 

زبان تلخی-درشت گویی-گفتار خشن

خالی بستن-چاخان کردن-بلوف زدن

جیر و ویر-داد و بی داد-سر و صدا-نوعی خوراک که از اسفناج پخته و تخم مرغ می پزند

تیار کردن-آماده کردن

خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن

آهو چشم(معشوق، شاهد)

روکش درکش کردن-ساخت و پاخت کردن

پَر دادن-دل و جرات دادن-مفت و مسلم از دست دادن

خوش غیرت-در زبان لوطیان گاه نشانه ی اعجاب و گاه دشنامی است به جای بی غیرت

جن بو داده-نوعی دشنام است
دلمه-لخته-منعقد-سفت شده

پینه-وصله-پوست سخت شده

خِر به خِر گرفتن-گلاویز شدن

از بن گوش(کمال بندگی و خدمتکاری)

 

دیوان کردن-انتقام گرفتن-قصاص گرفتن

آب خنک خوردن-به زندان افتادن

افتادن توی هچل(گرفتار دردسر و ناراحتی شدن)

تخته پاک کن-چیزی که با آن تخته سیاه را در کلاس پاک می کنند

خوش محضر-شیرین سخن-خوش مجلس

زند و زا کردن-زاییدن-زاد و ولد کردن

حساب با کسی نداشتن-مدیون کسی نداشتن

از کف دست مو برآمدن(روی دادن پیشامدی غیرممکن)

بالا انداختن-نوشیدن مشروبات الکلی

زیر خاکی-آن چه که از زیر حاک بیرون آید

زدن به صحرای کربلا-مطلبی را به صورت اشاره و کنایه گفتن-روال سخن را به موضوع خاصی برگرداندن

پُخت-هر نوبت از پختن
انداختن-فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران-درست کردن

دو دو زدن-تکان تکان خوردن

زبان باز کردن-توانایی گفتار پیدا کردن

حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا

از جگر گذشتن-نامردی کردن

جهل کردن-در انکار چیزی پافشاری کردن

اروای ننه‌ات(ارواح بابات)

حق التدریس-مزد آموزگار
دو رانو نشستن-نشستن چون شتر که نشانه ی ادب است

جوشیدن با کسی-با کسی انس و الفت گرفتن-با اخلاق کسی جور درآمدن

چس نفس-پر حرف-کسی که حرف های بی سر و ته و ملال آور می زند

چشم زاغ-بی شرم

بازیگر-هنرپیشه ی سینما و تئاتر

بازرسی-بررسی و کنترل

زیر پای کسی نشستن-کسی را از راه به در بردن-فریب دادن

بغل دست-کنار دست-پهلوی دست

انگار نه انگار-موضوع را نادیده بگیر!-گویی وجود نداشت

خوش خدمتی-خودشیرینی-چاپلوسی

خلاف شرع-ضد قانون شریعت

دوره افتادن-گرداگرد شهر گشتن-به دیدار هر کسی رفتن

چاک خوردن-شکافته شدن-پاره شدن

خوار و خفیف-ذلیل-بدبخت

زهره آب شدن-سخت وحشت کردن-از وحشت به حال مرگ افتادن

پابند شدن-دلبستگی پیدا کردن-به چیزی یا کسی گرفتار شدن

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

تنگاتنگ-بسیار نزدیک به هم-بدون فاصله

خشکه بار-نگا. خشکبار

 

باج به شغال دادن-به شخصی پست رشوه دادن

چشم و دل دویدن-چشم چرانی کردن-هوس رانی کردن

چشم زدن-چشم زخم زدن-ترسیدن

چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد

 

پدر سوختگی-بد سرشتی-زرنگی-رندی

بند کردن-محکم کردن

حق القدم-پای مزد-پای رنج-حق ویزیت پزشک

چپ بودن خواب زن-خلاف شدن آن چه زن در خواب بیند

تف انداختن-تف کردن-سخت اظهار نفرت کردن

تزریقات-بخش ویژه ی تزریق آمپول

تو روی کسی ایستادن-شرم و حیا را کنار گذاشتن و با کسی مخالفت کردن
از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن(از دارایی دیگران بخشیدن)

ریشه کردن-قوام یافتن-جایگیر شدن-مستحکم شدن وضع

دوخت و دوز-خیاطی

دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد

ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است

چشم بلبلی-دارای چشم گرد-نوعی لوبیا

رشته ی سر در گم-وضع بغرنج-کار دشوار

خواهر خوانده-دوست صمیمی

دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت

پا بریده بودن-ترک آمد و رفت کردن

بزرگداشت-احترام-تکریم

درآمد-مقدمه ی سخن و نوشته یا قطعه ی از موسیقی

زیر زمین-اتاق یا بخشی از ساختمان که در پایین تر از سطح زمین قرار دارد

چار دیواری-خانه

باب شدن-معمول و رایج شدن

حرم خانه-درون خانه که زنان زندگی می کنند

برداشتن کلاه کسی-کسی را گول زدن-فریب دادن

الدنگ-بیکاره-مفتخور-بی‌غیرت

رای دیدن-در داوری بی طرف نبودن و ملاحظه ی یکی از طرفین را کردن

بدهکار نبودن گوش کسی-سخنان را شنیدن و به آن اعتنا نکردن

جواب سربالا-جواب منفی-جواب طفره آمیز

بی ناخن-بی انصاف-کسی که به زیردست سودی نمی رساند

پر در آوردن-بسیار خوشحال و سبکبال شدن

دُم کسی را توی بشقاب گذاشتن-به طنز کسی را محترم شمردن

ربغ رحمت را سر کشیدن-مردن
چُس افاده-افاده ی بی جا

آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئه‌ای ترتیب دادن)

زیر سری-بالش-متکا

پابوسی-زیارت

چرمی-از جنس چرم

اَتَر زدن(فال بد زدن)
خَرخَری کردن-حرکات ابلهانه از خود درآوردن-خل بازی درآوردن

از خوشحالی در پوست نگنجیدن-از شادی سر از پا نشناختن

خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن

 

پس رفتن-عقب رفتن

رو دادن-گستاخ کردن-جسارت دادن

چیزی بار کسی نبودن-علم و آگاهی نداشتن-شعور نداشتن

حلقه-واحد چیزهای گرد مانند دو حلقه فیلم-دو حلقه چاه

رو نشان دادن-چهره نمایاندن

تخم چیزی را برانداختن-ریشه کن ساختن

دزد و دغل-نادرست و مکار

پای چیزی را جور کردن-وسیله ی انجام کاری را فراهم کردن

بنا بودن-قرار بودن

چای نیک-قوری و کتری چای

 
اُمُل-عقب‌افتاده-قدیمی

ادب‌خانه-مستراح-طهارت‌خانه

زیر مهمیز کشیدن-به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن

اوضاع کسی را بی‌ریخت کردن-زندگی کسی را آشفته کردن-کاسه کوزه‌ی کسی را به‌هم ریختن

به دل خود صابون مالیدن-به خود وعده ی خوش دادن

چوب زیر دم کردن-تحریک کردن

تنگ دل کسی نشستن-بسیار نزدیک کسی نشستن-از کسی جدا نشدن

آبدست-ماهر-استاد

توگوشی حرف زدن-نجوا کردن-تنگ گوش کسی حرف زدن

انگشت به دندان گزیدن(متحیر شدن، حسرت خوردن)

چهار طاقی-فضای سقف دار و بدون در

 

زبان باز کردن-توانایی گفتار پیدا کردن

اتوکشیده-با سر و وضعی شسته‌ورفته و مرتب

چاسان فاسان-آرایش-بزک
خاک بر سری-بی آبرویی
در آوردن از خود-دروغ پردازی کردن
روغن حیوانی-روغنی که از جوشاندن و تصفیه ی کره به دست می آورند-روغن زرد